جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

forehead  |

پیشانی

معنی: جزء فوقاني رخسار‎- ميان رستنگاه مو وابروان،جبين
1060 | 0
مترادف: 1- جبين، رمه، ناصيه 2- اقبال، بخت، طالع
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: piSAni
منبع: فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد: 373
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
forehead | frontal , brow , sinciput
ترکی
alın
فرانسوی
front
آلمانی
stirn
اسپانیایی
frente
ایتالیایی
fronte
عربی
جبين | جبهة , صدر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پیشانی" در زبان فارسی به معنای قسمت بالای صورت و بین دو ابرو است. در استفاده از این کلمه و نگارش مرتبط با آن، نکات زیر را می‌توان مورد توجه قرار داد:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "پیشانی" باید به صورت کامل و صحیح نوشته شود و از هرگونه اختصار یا تغییر نادرست پرهیز شود.

  2. جنسیت: "پیشانی" در زبان فارسی مؤنث است. به همین دلیل، هر زمانی که بخواهید به آن اشاره کنید، باید از صفات و ضمایر مؤنث استفاده کنید. برای مثال: "پیشانی او زیباست."

  3. جمع‌سازی: در زبان فارسی، جمع کلمه "پیشانی" به صورت "پیشانی‌ها" ساخته می‌شود. برای مثال: "پیشانی‌های آن‌ها عرق کرده بود."

  4. قید و وصف: می‌توان از این کلمه در جملات توصیفی استفاده کرد، مانند: "پیشانی عرق کرده او نشاندهنده تلاش او بود."

  5. استفاده در اصطلاحات: "پیشانی" در بسیاری از اصطلاحات و عبارات فارسی کاربرد دارد. به عنوان مثال: "پیشانی‌اش با عرق پوشیده شده بود" یا "او با پیشانی بلندش شناخته می‌شود."

با رعایت این قواعد، می‌توانید به درستی از کلمه "پیشانی" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پیشانی" در جمله آمده است:

  1. او وقتی که در امتحان موفق شد، لبخندی بر پیشانی‌اش نشسته بود.
  2. پیشانی او عرق کرده بود و نشان می‌داد که بسیار نگران است.
  3. در تابستان، آفتاب بر پیشانی‌اش می‌تابید و او احساس گرما می‌کرد.
  4. پزشک به هنگام معاینه بر پیشانی بیمار دست گذاشت تا دمای او را اندازه‌گیری کند.
  5. بر روی پیشانی او خطی از نگرانی نقش بسته بود، اما با صحبت ما کمی آرام شد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: جبهه، جبین، خط ابرو، سیما، اب رو، فرق، فرق سر، جلو سر

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری