پیکان
licenseمعنی کلمه پیکان
معنی واژه پیکان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تير، خدنگ، سهم | ||
انگلیسی | arrow, dart, arrowhead, spear, barb, fluke, point of a spear | ||
عربی | السهم | ||
ترکی | ok | ||
فرانسوی | la flèche | ||
آلمانی | der pfeil | ||
اسپانیایی | la flecha | ||
ایتالیایی | la freccia | ||
مرتبط | تیر، یکانداز، نیزه، حرکت تند، زوبین، نوک پیکان، سرتیز، نیزه ای، نیزه دار، سنان، خشت، خار، نوک، ریش، دندانهای ریز، اتفاق، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پیکان" در زبان فارسی به معنای تیر یا فلزی است که به عنوان نشانه و علامت مفهومی به کار میرود. همچنین، به عنوان نام یک خودروی محبوب در ایران نیز شناخته میشود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "پیکان" را به درستی و در چارچوب قواعد زبان فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | پیکان | ||
معادل ابجد | 83 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | peykān | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: paikān] ‹پیکانه› | ||
مختصات | (پِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | peykAn | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیکان | ||
پخش صوت |
آهن که بر تير نهند،آهن سر تير و نيزه ، کلمه "پیکان" در زبان فارسی به معنای تیر یا فلزی است که به عنوان نشانه و علامت مفهومی به کار میرود. همچنین، به عنوان نام یک خودروی محبوب در ایران نیز شناخته میشود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود: املا: کلمه "پیکان" به این صورت نوشته میشود و باید از نوشتن آن به شکلهای نادرست پرهیز کرد. جنس کلمه: "پیکان" یک اسم است و به همین دلیل باید به دقت در جملات به کار رود. نحو: در جملات، این کلمه میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر اجزای جمله کار کند. برای مثال: قواعد جمعسازی: جمع "پیکان" به صورت "پیکانها" نوشته میشود. نقطهگذاری: زمانی که کلمه "پیکان" در وسط یک جمله قرار میگیرد، باید از قواعد نقطهگذاری رعایت شود. به عنوان مثال: استفاده در توصیف: "پیکان" میتواند به عنوان یک اسم خاص نیز به کار رود. بنابراین، در توصیف خاص از آن باید به این نکته توجه کرد که آیا منظور از آن خودرو است یا تیر. این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "پیکان" را به درستی و در چارچوب قواعد زبان فارسی استفاده کنید.
فلزي نوک دار که بر سر تير نصب کنند
تير، خدنگ، سهم
arrow, dart, arrowhead, spear, barb, fluke, point of a spear
السهم
ok
la flèche
der pfeil
la flecha
la freccia
تیر، یکانداز، نیزه، حرکت تند، زوبین، نوک پیکان، سرتیز، نیزه ای، نیزه دار، سنان، خشت، خار، نوک، ریش، دندانهای ریز، اتفاق، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ