پیکر آرایی
licenseمعنی کلمه پیکر آرایی
معنی واژه پیکر آرایی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | body | ||
عربی | هيئة، مجلس، جثة، جسد، هيكل، مجموعة، بدن، كتلة، شخص، جماعة، جذع، بدن السيارة، جزع الشجرة، الجزء المركزي، صحن الكنيسة، بدن الطائرة، بدن السفينة، بدن الثوب، قوة جماعة من الجند، الجسم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) عبارت "پیکر آرایی" به معنای تزئین یا زیبا کردن پیکر (بدن) یا شکلها و اجسام مختلف به کار میرود. در رابطه با قواعد فارسی و نگارشی این عبارت، نکات زیر را میتوان ذکر کرد:
به عنوان مثال، جملهای مثل "هنر پیکرآرایی در فرهنگ ایران بخشی از هویت هنری این سرزمین است." میتواند نشاندهنده استفاده صحیح از این عبارت باشد. | ||
واژه | پیکر آرایی | ||
معادل ابجد | 454 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیکر آرایی | ||
پخش صوت |
عمل پيکر آراي -1 آراستن پيکر . عبارت "پیکر آرایی" به معنای تزئین یا زیبا کردن پیکر (بدن) یا شکلها و اجسام مختلف به کار میرود. در رابطه با قواعد فارسی و نگارشی این عبارت، نکات زیر را میتوان ذکر کرد: نویسهنویسی: دقت کنید که نامهایی مانند "پیکرآرایی" باید به صورت جدا از هم نوشته شوند، مگر آنکه بخواهید آن را به عنوان یک اسم خاص در نظر بگیرید. گرامر: این ترکیب به نوعی اسمسازی در زبان فارسی مربوط میشود. "پیکر" به معنای بدن یا شکل و "آرایی" به معنای هنر تزئین و زیباسازی است. لذا این ترکیب به خوبی نشاندهنده موضوع خود است. استفاده از علامت نگارشی: اگر این عبارت در جملهای به کار میرود، بهتر است به ساختار آن توجه کنید. به عنوان مثال، اگر بخواهید از این عبارت در جمله استفاده کنید، بهتر است از ویرگول یا دیگر نشانههای نگارشی استفاده کنید تا مفهوم بهتری منتقل شود. جایگاه الفاظ: در نوشتار رسمی و ادبی، سعی کنید از این نوع ترکیبات به درستی و در موقعیتهای مناسب استفاده کنید تا جذابیت متن حفظ شود. به عنوان مثال، جملهای مثل "هنر پیکرآرایی در فرهنگ ایران بخشی از هویت هنری این سرزمین است." میتواند نشاندهنده استفاده صحیح از این عبارت باشد.
-2 نقاشي . -3 مجسمه سازي . -4 بتگري .
body
هيئة، مجلس، جثة، جسد، هيكل، مجموعة، بدن، كتلة، شخص، جماعة، جذع، بدن السيارة، جزع الشجرة، الجزء المركزي، صحن الكنيسة، بدن الطائرة، بدن السفينة، بدن الثوب، قوة جماعة من الجند، الجسم