پیل
licenseمعنی کلمه پیل
معنی واژه پیل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- فيل 2- انباره، باتري، قوه | ||
انگلیسی | cell, elephant, bishop, pil | ||
عربی | الخلية، خلية، زنزانة، حجرة، حجيرة، صومعة، غرفة، نخروب تجويف، جزء من بطارية، الوحدة الأساسية، منظمة | ||
ترکی | soymak | ||
فرانسوی | peler | ||
آلمانی | schälen | ||
اسپانیایی | cáscara | ||
ایتالیایی | sbucciare | ||
مرتبط | سلول، خانه، یاخته، حجره، باطری، فیل، اسقف | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پیل" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. در اینجا چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه آورده شده است:
در مجموع، استفاده از کلمه "پیل" در متون ادبی و غیررسمی میتواند جذاب باشد، اما باید به خوانندگان یادآوری کرد که در نوشتار رسمی بهتر است از "فیل" استفاده شود. | ||
واژه | پیل | ||
معادل ابجد | 42 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | pil | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [فرانسوی: pile] (برق) | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | pil | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیل | ||
پخش صوت |
ظرفي ميباشد که در آن دو ميله فلزي مثبت ومنفي قرار کلمه "پیل" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. در اینجا چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه آورده شده است: معنا: "پیل" به معنای "فیل" در زبان فارسی به کار میرود و معمولاً در متون ادبی و شعر استفاده میشود. در سایر متون، «فیل» رایجتر است. نگارش: همیشه باید توجه داشت که نوشتهها را با املای درست کلمات بنویسیم. لذا اگر مقصود «فیل» است، باید از املای صحیح یعنی "فیل" استفاده کنیم. جایگاه در جمله: در جملهها، "پیل" میتواند نقش اسم را ایفا کند. به عنوان مثال: "پیل در جنگل زندگی میکند." جمع بستن: جمع کلمه "پیل" به صورت «پیلها» خواهد بود. به عنوان مثال: "پیلها حیوانات بزرگی هستند." در مجموع، استفاده از کلمه "پیل" در متون ادبی و غیررسمی میتواند جذاب باشد، اما باید به خوانندگان یادآوری کرد که در نوشتار رسمی بهتر است از "فیل" استفاده شود.
دارد و بوسيله آن الکتريسيته توليد ميکند
1- فيل
2- انباره، باتري، قوه
cell, elephant, bishop, pil
الخلية، خلية، زنزانة، حجرة، حجيرة، صومعة، غرفة، نخروب تجويف، جزء من بطارية، الوحدة الأساسية، منظمة
soymak
peler
schälen
cáscara
sbucciare
سلول، خانه، یاخته، حجره، باطری، فیل، اسقف