تجلی
licenseمعنی کلمه تجلی
معنی واژه تجلی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بروز، پيدايي، جلوه، جلوهگري، ظهور، نمود 2- تابش، روشني، فروزش 3- آشكار شدن، جلوه كردن، ظاهر شدن 4- روشن شدن 5- جلوهگر شدن، آشكار شدن، مشهود گرديدن، به جلوه درآمدن | ||
انگلیسی | expression, epiphany, emanation, phenomenon, influence, manifestation | ||
عربی | مصطلح، إبانة، سريع، عبارة جبرية، مقدار جذرية، اسلوب التعبير، العصر استخراج السوائل، تعبير | ||
ترکی | tezahür | ||
فرانسوی | manifestation | ||
آلمانی | manifestation | ||
اسپانیایی | manifestación | ||
ایتالیایی | manifestazione | ||
مرتبط | بیان، عبارت، ابراز، حالت، قیافه، پدیده، عارضه، حادثه، اثر طبیعی، نفوذ، تاثیر، اعتبار، توانایی، تفوق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «تجلی» در زبان فارسی به معنای ظهور، تابش یا نمایان شدن است و در متون ادبی و علمی کاربردهای خاص خود را دارد. در زیر نکات نگارشی و قواعد مرتبط با آن آورده شده است:
در استفاده از این کلمه، مهم است که توجه داشته باشید بافت معنایی آن در متن و نیز تناسب آن با سایر اجزا و عناصری که در حال بیان آن هستید، حفظ شود. | ||
واژه | تجلی | ||
معادل ابجد | 443 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tajalli | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ جَ لّ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | tajalli | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تجلی | ||
پخش صوت |
ظاهر و منشکف شدن کلمه «تجلی» در زبان فارسی به معنای ظهور، تابش یا نمایان شدن است و در متون ادبی و علمی کاربردهای خاص خود را دارد. در زیر نکات نگارشی و قواعد مرتبط با آن آورده شده است: نحوه نگارش: کلمه «تجلی» همیشه به صورت "تجلی" نوشته میشود و از نظر املایی صحیح است. نوع کلمه: «تجلی» یک اسم است و به عنوان اسم خاص یا عام میتواند مورد استفاده قرار گیرد. گزارش زمان: در جملات مختلف میتوان این کلمه را در زمانهای مختلف به کار برد، به عنوان مثال: قید و صفات: این کلمه میتواند با صفات و قیدهای مختلف همراه شود. به عنوان مثال: جملات وصفی: میتوان از «تجلی» به عنوان یک جزیی از جملات وصفی استفاده کرد: استفاده در آثار ادبی: این واژه معمولاً در اشعار و نثرهای ادبی به صورت نمادین به کار میرود. به عنوان مثال: در استفاده از این کلمه، مهم است که توجه داشته باشید بافت معنایی آن در متن و نیز تناسب آن با سایر اجزا و عناصری که در حال بیان آن هستید، حفظ شود.
1- بروز، پيدايي، جلوه، جلوهگري، ظهور، نمود
2- تابش، روشني، فروزش
3- آشكار شدن، جلوه كردن، ظاهر شدن
4- روشن شدن
5- جلوهگر شدن، آشكار شدن، مشهود گرديدن، به جلوه درآمدن
expression, epiphany, emanation, phenomenon, influence, manifestation
مصطلح، إبانة، سريع، عبارة جبرية، مقدار جذرية، اسلوب التعبير، العصر استخراج السوائل، تعبير
tezahür
manifestation
manifestation
manifestación
manifestazione
بیان، عبارت، ابراز، حالت، قیافه، پدیده، عارضه، حادثه، اثر طبیعی، نفوذ، تاثیر، اعتبار، توانایی، تفوق