تجلی کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه تجلی کردن
معنی واژه تجلی کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جلوه كردن، جلوهگر شدن 2- ظاهر شدن، متجلي شدن | ||
انگلیسی | emanate, reincarnate, transfigure, manifestation | ||
عربی | انبعث، انبثق، أطلق، أصدر | ||
مرتبط | بیرون آمدن، جاری شدن، سرچشمه گرفتن، حلول کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن | ||
واژه | تجلی کردن | ||
معادل ابجد | 717 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تجلی کردن | ||
پخش صوت |
گرازيدن
1- جلوه كردن، جلوهگر شدن
2- ظاهر شدن، متجلي شدن
emanate, reincarnate, transfigure, manifestation
انبعث، انبثق، أطلق، أصدر
بیرون آمدن، جاری شدن، سرچشمه گرفتن، حلول کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن