تخته بند
licenseمعنی کلمه تخته بند
معنی واژه تخته بند
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | board | ||
عربی | مجلس، طاولة، لوح خشبي، مائدة، حافة، جانب، منصة المحكمة، كرتون ورق مقوى، لجنة، لوحة إعلانات، وجبة، ركب السفينة أو القطار، كسا بالواح خشبية، قدم الطعام، ركب متن السقينة، كسا بألواح خشبية، تناول طعامه، دنا من السفينة ليهاجمها | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تخته بند" ترکیبی از دو واژه "تخته" و "بند" است. در زبان فارسی، این ترکیب میتواند کاربردهای مختلفی داشته باشد. برای نگارش درست این ترکیب و استفاده بهینه از آن، به نکات زیر توجه کنید:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از ترکیب "تخته بند" در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | تخته بند | ||
معادل ابجد | 1461 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~. بَ) (اِمر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تخته بند | ||
پخش صوت |
-1 (اسم) پارچه اي را گويند که چون کسي کلمه "تخته بند" ترکیبی از دو واژه "تخته" و "بند" است. در زبان فارسی، این ترکیب میتواند کاربردهای مختلفی داشته باشد. برای نگارش درست این ترکیب و استفاده بهینه از آن، به نکات زیر توجه کنید: فاصلهگذاری: در صورتی که "تخته بند" به عنوان یک ترکیب مستقل در نظر گرفته شود، معمولاً بین دو واژه فاصله وجود دارد. به این معنا که این دو واژه باید جدا از هم نوشته شوند. کاربرد صحیح: "تخته بند" معمولاً به معنای تختهای است که با استفاده از بند (یا نوار) بسته میشود یا به نوعی خاص از تخته اشاره دارد. در بررسی متون میتوانید ببینید در چه زمینههایی از آن استفاده میشود. علامتگذاری: اگر "تخته بند" بخشی از جمله باشد، برای حفظ درست نویسی و گرامر، باید توجه کرد که در صورت استفاده از علامتهای نگارشی مانند ویرگول یا نقطه، جایگاه آنها به درستی انتخاب شود. با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از ترکیب "تخته بند" در نگارشهای خود استفاده کنید.
را دست بشکند يا از جا بدر رود تختها
بر آن نصب کنندو آن پارچه را بر آن تختها
و دست شکسته پيچند.
-2 نوعي از شکنجه که دست و پاي کسي را با
تخته ها بندند تا او حرکت نتواند کرد.
-3 دو تخته اي که کسي را در ميان آن نهند
و اره بر سرش کشندتا نتواند جنبد و آنگاه
دو پاره اش کنند. -4 (صفت) چيزي که با
تخته و نواربسته شده . -5 محبوس در بند
افتاده گرفتار. يا تخته بند بودن .
اسير و گرفتار و در بند بودن.يا تخته
بند بودن دکان . بسته بودن دکان
تعطيل بودن دکان .
board
مجلس، طاولة، لوح خشبي، مائدة، حافة، جانب، منصة المحكمة، كرتون ورق مقوى، لجنة، لوحة إعلانات، وجبة، ركب السفينة أو القطار، كسا بالواح خشبية، قدم الطعام، ركب متن السقينة، كسا بألواح خشبية، تناول طعامه، دنا من السفينة ليهاجمها