ترشح
licenseمعنی کلمه ترشح
معنی واژه ترشح
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- تراوش، نشت 3- تراويدن | ||
انگلیسی | discharge, secretion, sprinkle, spatter, leakage, spray, leak, transpiration, splutter, transudation | ||
عربی | تفريغ، تدفق، تسديد، انطلاق، إقالة، صب، صرف من الخدمة، إطلاق النار، براء ة من دين، خلع، إنجاز لمهمة، فصل، قذف، أطلق سراح، أقال، سدد، فرغ، أطلق النار، عفا من العسكرية، تحرر من، قصر يزيل الالوان، لفظ، أصدر، أدى واجبا، تسريح | ||
ترکی | deşarj | ||
فرانسوی | décharge | ||
آلمانی | entladung | ||
اسپانیایی | descargar | ||
ایتالیایی | scarico | ||
مرتبط | تخلیه، بده، انفصال، خلع، عزل، دفع، پنهان سازی، اختفا، ریزش نم نم، چکه، مقدار کم، کمبود، کسری، افشانه، افشان، شاخه کوچک، ترکه، افشانک، سوراخ، ریزش، تعرق، فراتراوش، خروج، نفوذ، افشاء، صدای چلپ و چلوپ زیاد، فرانشت، رسوخ، عرق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ترشح" در زبان فارسی به معنای تولید و رهاسازی مایعات یا مواد توسط یک عضو یا بافت در موجودات زنده به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، رعایت چند نکته مهم است:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ترشح" بهدرستی و به طور مؤثر در متون فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | ترشح | ||
معادل ابجد | 908 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | taraššoh | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ رَ شُّ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | taraSSoh | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ترشح | ||
پخش صوت |
تراوش، بارش کم، تراويدن کلمه "ترشح" در زبان فارسی به معنای تولید و رهاسازی مایعات یا مواد توسط یک عضو یا بافت در موجودات زنده به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، رعایت چند نکته مهم است: نحوه نگارش: کلمه "ترشح" به صورت صحیح به همین شکل نوشته میشود و باید به دقت از اشتباهات املایی مصون بماند. جنس کلمه: "ترشح" اسم و به معنای فعل "ترشح کردن" میباشد. بنابراین در جملات باید به این نکته توجه شود که از لحاظ نحوی با دیگر اجزاء جمله هماهنگی داشته باشد. کاربرد در جمله: این کلمه معمولاً در متون علمی و پزشکی استفاده میشود، بنابراین در جملات باید به دقت به نحو و معانی توجه شود. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ترشح" بهدرستی و به طور مؤثر در متون فارسی استفاده کنید.
1-اسم
2- تراوش، نشت
3- تراويدن
discharge, secretion, sprinkle, spatter, leakage, spray, leak, transpiration, splutter, transudation
تفريغ، تدفق، تسديد، انطلاق، إقالة، صب، صرف من الخدمة، إطلاق النار، براء ة من دين، خلع، إنجاز لمهمة، فصل، قذف، أطلق سراح، أقال، سدد، فرغ، أطلق النار، عفا من العسكرية، تحرر من، قصر يزيل الالوان، لفظ، أصدر، أدى واجبا، تسريح
deşarj
décharge
entladung
descargar
scarico
تخلیه، بده، انفصال، خلع، عزل، دفع، پنهان سازی، اختفا، ریزش نم نم، چکه، مقدار کم، کمبود، کسری، افشانه، افشان، شاخه کوچک، ترکه، افشانک، سوراخ، ریزش، تعرق، فراتراوش، خروج، نفوذ، افشاء، صدای چلپ و چلوپ زیاد، فرانشت، رسوخ، عرق