ترک کردن
licenseمعنی کلمه ترک کردن
معنی واژه ترک کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ترك گفتن، خداحافظي كردن 2- دست بر داشتن، دستكشيدن 3- دل بركندن، رها كردن، ول كردن 4- منصرف شدن، واگذاشتن 5- وداع گفتن 6- عزيمت كردن | ||
انگلیسی | leave, relinquish, give up, pull out, disuse, evacuate, abnegate, defect, desert, give over, throw over, expatriate, abandon | ||
عربی | إجازة، هجر، عطلة، انصراف، تخلى عن، أذن، ترك، غادر، تخلى، ذهب، مضى، نسى، سافر، يترك | ||
مرتبط | گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، چشم پوشیدن، ول کردن، منصرف شدن، دست برداشتن از، تسلیم کردن، بیرون آمدن، عازم شدن، ترک استعمال کردن، خالی کردن، تهی کردن، تخلیه مزاج کردن، محروم کردن، انکار کردن، بخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن، مرتد شدن، معیوب ساختن، گریختن، دست کشیدن از، واگذار کردن، واگذاردن، از کشور خود راندن، تبعید کردن | ||
واژه | ترک کردن | ||
معادل ابجد | 894 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | (تَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ترک کردن | ||
پخش صوت |
هيليدن
(مصدر)وا گذاشتنرها کردن ول کردن
دست کشيدن .
1- ترك گفتن، خداحافظي كردن
2- دست بر داشتن، دستكشيدن
3- دل بركندن، رها كردن، ول كردن
4- منصرف شدن، واگذاشتن
5- وداع گفتن
6- عزيمت كردن
leave, relinquish, give up, pull out, disuse, evacuate, abnegate, defect, desert, give over, throw over, expatriate, abandon
إجازة، هجر، عطلة، انصراف، تخلى عن، أذن، ترك، غادر، تخلى، ذهب، مضى، نسى، سافر، يترك
گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، چشم پوشیدن، ول کردن، منصرف شدن، دست برداشتن از، تسلیم کردن، بیرون آمدن، عازم شدن، ترک استعمال کردن، خالی کردن، تهی کردن، تخلیه مزاج کردن، محروم کردن، انکار کردن، بخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن، مرتد شدن، معیوب ساختن، گریختن، دست کشیدن از، واگذار کردن، واگذاردن، از کشور خود راندن، تبعید کردن