جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
leave|relinquish , give up , pull out , disuse , evacuate , abnegate , defect , desert , give over , throw over , expatriate , abandon
عربی
إجازة|هجر , عطلة , انصراف , تخلى عن , أذن , ترك , غادر , تخلى , ذهب , مضى , نسى , سافر , يترك
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ترک کردن" در زبان فارسی به معنای رها کردن یا جدا شدن از یک مکان یا وضعیت است. در استفاده از این کلمه، برخی نکات و قواعد نگارشی وجود دارد که به آنها توجه باید کرد:
فعل و ساختار جمله: "ترک کردن" یک فعل است و معمولاً باید به عنوان فعل اصلی یا کمکی در جمله استفاده شود. به عنوان مثال:
"او شهر را ترک کرد."
زمان فعل: این فعل بسته به زمان جمله میتواند صرف شود. به عنوان مثال:
گذشته: "او دیروز اینجا را ترک کرد."
حال: "او به زودی اینجا را ترک میکند."
آینده: "او فردا اینجا را ترک خواهد کرد."
توجه به حروف اضافه: استفاده از حروف اضافه مناسب بسیار مهم است. معمولاً برای نشان دادن مکان، از حرف اضافه "از" یا "به" استفاده میشود. به عنوان مثال:
"او از خانه ترک کرد."
"او به زندگی جدیدی ترک کرد."
استعمال در جملات منفی: جملات منفی با "ترک کردن" به شکل زیر خواهد بود:
"او خانه را ترک نکرد."
استفاده در معنای استعاری: "ترک کردن" میتواند در معنای استعاری نیز به کار رود، مثلاً در ارتباط با ترک عادات بد یا روابط:
"او تصمیم گرفت عادتهای بد خود را ترک کند."
توجه به سبک نگارش: در متنهای رسمی یا ادبی، ممکن است از واژههای هممعنی دیگر مثل "رها کردن" یا "جویای جدایی" استفاده شود تا تنوع و زیبایی متن حفظ شود.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ترک کردن" به درستی و به شیوهای نگارشی مناسب استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به دلیل فرصتهای بهتر، تصمیم به ترک کردن شغلش گرفت.
لورا نمیخواست دوستان قدیمیاش را ترک کند، اما شرایط زندگی او را وادار به این کار کرد.
تصمیم به ترک کردن عادتهای نامناسب زندگی، میتواند به بهبود کیفیت زندگی کمک کند.
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، چشم پوشیدن، ول کردن، منصرف شدن، دست برداشتن از، تسلیم کردن، بیرون آمدن، عازم شدن، ترک استعمال کردن، خالی کردن، تهی کردن، تخلیه مزاج کردن، محروم کردن، انکار کردن، بخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن، مرتد شدن، معیوب ساختن، گریختن، دست کشیدن از، واگذار کردن، واگذاردن، از کشور خود راندن، تبعید کردن