ترکیب
licenseمعنی کلمه ترکیب
معنی واژه ترکیب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اختلاط، امتزاج، تاليف، تعبير، تلفيق ، آميختن، آميخته كردن، مخلوط كردن ، اندام ريخت، شكل ، ساختار | ||
متضاد | تجزيه تجزيه كردن 1- اندام ريخت، شكل 2- ساختار | ||
انگلیسی | combination, composition, syntax, mixture, compound, blend, synthesis, makeup, structure, conformation, form, admixture, concoction, conjugation, feature, making, consolidation, melange, confection, commixture, contexture, physique, zygosis, combine | ||
عربی | مجموعة، دمج، جمع، اتحاد، مركب، مزج، تركيب، القميص المسرول، مزيج | ||
ترکی | kompozisyon | ||
فرانسوی | composition | ||
آلمانی | komposition | ||
اسپانیایی | composición | ||
ایتالیایی | composizione | ||
مرتبط | امیزش، انشاء، فرمول، قطعه هنری، نحو، علم نحو، هم اهنگی قسمتهای مختلف، مخلوط، مخلوطی، اختلاط، معجون، اشوره، محوطه، جسم مرکب، بلور دوتایی، امیختگی، امیزه، تلفیق، امتزاج، پیوند، بهم پیوستگی، آرایش، گریم، بزک، ساختمان یاحالت داستان ساختگی، توالت، ساختار، ساخت، ساختمان، سازمان، بناء، برابری، تطبیق، توافق، فرم، شکل، صورت، فورم، گونه، هم امیزه، صرف، پیوستگی، گشنگیری، خصیصه، خصوصیات، جنبه، چهره، خاصیت، مایه کامیابی، تحکیم، تثبیت، تقویت، اتحاد، قوام، شیرینی، مربا، بافت، مفاد، هیکل، ساختمان بدن، سازمان بدن، هيئت، امیختگی جنسی، لقاح | ||
واژه | ترکیب | ||
معادل ابجد | 632 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tarkib | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | tarkib | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ترکیب | ||
پخش صوت |
چيزي اندر چيزي در جايي نشاندن، آميخته
اختلاط، امتزاج، تاليف، تعبير، تلفيق ، آميختن، آميخته كردن، مخلوط كردن ، اندام ريخت، شكل ، ساختار
تجزيه تجزيه كردن
1- اندام ريخت، شكل
2- ساختار
combination, composition, syntax, mixture, compound, blend, synthesis, makeup, structure, conformation, form, admixture, concoction, conjugation, feature, making, consolidation, melange, confection, commixture, contexture, physique, zygosis, combine
مجموعة، دمج، جمع، اتحاد، مركب، مزج، تركيب، القميص المسرول، مزيج
kompozisyon
composition
komposition
composición
composizione
امیزش، انشاء، فرمول، قطعه هنری، نحو، علم نحو، هم اهنگی قسمتهای مختلف، مخلوط، مخلوطی، اختلاط، معجون، اشوره، محوطه، جسم مرکب، بلور دوتایی، امیختگی، امیزه، تلفیق، امتزاج، پیوند، بهم پیوستگی، آرایش، گریم، بزک، ساختمان یاحالت داستان ساختگی، توالت، ساختار، ساخت، ساختمان، سازمان، بناء، برابری، تطبیق، توافق، فرم، شکل، صورت، فورم، گونه، هم امیزه، صرف، پیوستگی، گشنگیری، خصیصه، خصوصیات، جنبه، چهره، خاصیت، مایه کامیابی، تحکیم، تثبیت، تقویت، اتحاد، قوام، شیرینی، مربا، بافت، مفاد، هیکل، ساختمان بدن، سازمان بدن، هيئت، امیختگی جنسی، لقاح