ترکیب کردن
licenseمعنی کلمه ترکیب کردن
معنی واژه ترکیب کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | combine, incorporate, synthesize, merge, agglutinate, compound, concoct, confect, constitute, make up, piece, unite | ||
عربی | ضم، دمج، جمع، مزج، تألف، وحد، حصد بحصادة، انضم، حصادة، يجمع | ||
مرتبط | مخلوط کردن، باهم پیوستن، متحد شدن، امیختن ترکیب شدن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، داخل کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، امیختن، ترکیب شدن، هم گذاری کردن، ادغام کردن، فراگرفته، ممزوج کردن، مستهلک شدن، چسباندن، تبدیل به چسب کردن، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، پختن، گواریدن، اماده کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، جبران کردن، گریم کردن، خوشامد گویی کردن، وصله کردن، یک تکه کردن، جور شدن، بهم پیوستن، متفق کردن، وصلت دادن | ||
واژه | ترکیب کردن | ||
معادل ابجد | 906 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ترکیب کردن | ||
پخش صوت |
آميختن تروماندن
combine, incorporate, synthesize, merge, agglutinate, compound, concoct, confect, constitute, make up, piece, unite
ضم، دمج، جمع، مزج، تألف، وحد، حصد بحصادة، انضم، حصادة، يجمع
مخلوط کردن، باهم پیوستن، متحد شدن، امیختن ترکیب شدن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، داخل کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، امیختن، ترکیب شدن، هم گذاری کردن، ادغام کردن، فراگرفته، ممزوج کردن، مستهلک شدن، چسباندن، تبدیل به چسب کردن، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، پختن، گواریدن، اماده کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، جبران کردن، گریم کردن، خوشامد گویی کردن، وصله کردن، یک تکه کردن، جور شدن، بهم پیوستن، متفق کردن، وصلت دادن