تزریق کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه تزریق کردن
معنی واژه تزریق کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | inject, syringe, perfuse, throw in | ||
عربی | حقن، أدخل، لقح | ||
مرتبط | زدن، اماله کردن، سوزن زدن، پاشیدن، جاری ساختن، در دنده انداختن، افزودن بر | ||
واژه | تزریق کردن | ||
معادل ابجد | 991 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تزریق کردن | ||
پخش صوت |
داخل کردن داروي مايع در زير
پوست بدن
inject, syringe, perfuse, throw in
حقن، أدخل، لقح
زدن، اماله کردن، سوزن زدن، پاشیدن، جاری ساختن، در دنده انداختن، افزودن بر