تصور کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه تصور کردن
معنی واژه تصور کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انديشه كردن، انديشيدن، انگاشتن 2- خيال كردن، در خيال مجسم كردن 3- فرض كردن، گمان كردن | ||
انگلیسی | imagine, fancy, conceive, visualize, trow, fail, ideate, ween | ||
عربی | تخيل، تصور، اعتقد، افترض، شبه، ظن، يتصور | ||
مرتبط | انگاشتن، پنداشتن، حدس زدن، تفکر کردن، فرض کردن، علاقه داشتن به، فهمیدن، ابستن شدن، تجسم کردن، متصور ساختن، در پیش چشم نمودار کردن، اندیشه کردن، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، قصور ورزیدن، ورشکستن، فکر کردن، بر آن بودن | ||
واژه | تصور کردن | ||
معادل ابجد | 970 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تصور کردن | ||
پخش صوت |
انگاردن انگاشتن
(مصدر) - 1 چيزي را در ذهن آوردن
انگاشتن انديشيدن . - 2 خيال کردن
فرض کردن .
1- انديشه كردن، انديشيدن، انگاشتن
2- خيال كردن، در خيال مجسم كردن
3- فرض كردن، گمان كردن
imagine, fancy, conceive, visualize, trow, fail, ideate, ween
تخيل، تصور، اعتقد، افترض، شبه، ظن، يتصور
انگاشتن، پنداشتن، حدس زدن، تفکر کردن، فرض کردن، علاقه داشتن به، فهمیدن، ابستن شدن، تجسم کردن، متصور ساختن، در پیش چشم نمودار کردن، اندیشه کردن، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، قصور ورزیدن، ورشکستن، فکر کردن، بر آن بودن