تصور کردن
licenseمعنی کلمه تصور کردن
معنی واژه تصور کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انديشه كردن، انديشيدن، انگاشتن 2- خيال كردن، در خيال مجسم كردن 3- فرض كردن، گمان كردن | ||
انگلیسی | imagine, fancy, conceive, visualize, trow, fail, ideate, ween | ||
عربی | تخيل، تصور، اعتقد، افترض، شبه، ظن، يتصور | ||
مرتبط | انگاشتن، پنداشتن، حدس زدن، تفکر کردن، فرض کردن، علاقه داشتن به، فهمیدن، ابستن شدن، تجسم کردن، متصور ساختن، در پیش چشم نمودار کردن، اندیشه کردن، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، قصور ورزیدن، ورشکستن، فکر کردن، بر آن بودن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تصور کردن" یک فعل مرکب در زبان فارسی است که به معنای "به تصویر کشیدن" یا "در ذهن داشتن" استفاده میشود. قواعد نگارشی و نکات مرتبط با این فعل عبارتند از:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تصور کردن" به درستی در نگارش و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | تصور کردن | ||
معادل ابجد | 970 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تصور کردن | ||
پخش صوت |
انگاردن انگاشتن کلمه "تصور کردن" یک فعل مرکب در زبان فارسی است که به معنای "به تصویر کشیدن" یا "در ذهن داشتن" استفاده میشود. قواعد نگارشی و نکات مرتبط با این فعل عبارتند از: جداسازی: "تصور" و "کردن" به عنوان دو جزء جداگانه محسوب میشوند و در نوشتار جدا از هم نوشته میشوند. صرف فعل: "کردن" به عنوان فعل اصلی در ساختارهای مختلف صرف میشود. برای مثال: قیدها: این فعل میتواند با قیدهای مختلف مانند "به وضوح"، "به سادگی" یا "در ذهن" ترکیب شود تا مفهوم بهتری ارائه کند. استعمال در جملات: "تصور کردن" معمولاً در جملات خبری یا سوالی استفاده میشود. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تصور کردن" به درستی در نگارش و گفتار خود استفاده کنید.
(مصدر) - 1 چيزي را در ذهن آوردن
انگاشتن انديشيدن . - 2 خيال کردن
فرض کردن .
1- انديشه كردن، انديشيدن، انگاشتن
2- خيال كردن، در خيال مجسم كردن
3- فرض كردن، گمان كردن
imagine, fancy, conceive, visualize, trow, fail, ideate, ween
تخيل، تصور، اعتقد، افترض، شبه، ظن، يتصور
انگاشتن، پنداشتن، حدس زدن، تفکر کردن، فرض کردن، علاقه داشتن به، فهمیدن، ابستن شدن، تجسم کردن، متصور ساختن، در پیش چشم نمودار کردن، اندیشه کردن، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، قصور ورزیدن، ورشکستن، فکر کردن، بر آن بودن