تکان خوردن
licenseمعنی کلمه تکان خوردن
معنی واژه تکان خوردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جمخوردن، حركت كردن، جنبيدن 2- منقلب شدن، بههيجان آمدن 3- هول كردن، هراسيدن 4- بهاهتزاز درآمدن | ||
انگلیسی | shake, jolt, jounce, hotch, quake, scud, vibrate, wag | ||
عربی | هزة، مصافحة، تحريك، صرف، ارتجاج، ترنح، رجة، هزة أرضية، ارتعاش، طرد، قشعريرة، اهتز، هز، رج، نفض، صافح، زعزع، تخلص من، ارتعش، أثار المشاعر، تساقط، تخلى، ارتجف، استخرج، سب، ذهل، انتفض، هز الشجرة | ||
مرتبط | تکان دادن، لرزیدن، متزلزل کردن، بهم زدن، جنباندن، دست انداز داشتن، بشدت بالا و پایین پریدن، لولیدن، بیقراری کردن، لرزاندن، لرزش داشتن، بهیجان امدن، مرتعش شدن، تند راه رفتن، جنبیدن، ارتعاش داشتن، تموج داشتن، مرتعش کردن | ||
واژه | تکان خوردن | ||
معادل ابجد | 1331 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تکان خوردن | ||
پخش صوت |
. 3 (مصدر) حرکت کردن جنبيدن .
1- جمخوردن، حركت كردن، جنبيدن
2- منقلب شدن، بههيجان آمدن
3- هول كردن، هراسيدن
4- بهاهتزاز درآمدن
shake, jolt, jounce, hotch, quake, scud, vibrate, wag
هزة، مصافحة، تحريك، صرف، ارتجاج، ترنح، رجة، هزة أرضية، ارتعاش، طرد، قشعريرة، اهتز، هز، رج، نفض، صافح، زعزع، تخلص من، ارتعش، أثار المشاعر، تساقط، تخلى، ارتجف، استخرج، سب، ذهل، انتفض، هز الشجرة
تکان دادن، لرزیدن، متزلزل کردن، بهم زدن، جنباندن، دست انداز داشتن، بشدت بالا و پایین پریدن، لولیدن، بیقراری کردن، لرزاندن، لرزش داشتن، بهیجان امدن، مرتعش شدن، تند راه رفتن، جنبیدن، ارتعاش داشتن، تموج داشتن، مرتعش کردن