تکلیف کردن
licenseمعنی کلمه تکلیف کردن
معنی واژه تکلیف کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- به گردنگذاشتن 2- موظف ساختن، مجبور كردن، وادار كردن، مكلف ساختن 3- اصرار كردن، تاكيد كردن | ||
انگلیسی | obligate, task | ||
عربی | ألزم، إلتزم بعمل شئ، اضطر، ملزم | ||
مرتبط | متعهد و ملتزم کردن، در محظور قرار دادن، ضامن سپردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تکلیف کردن" در زبان فارسی به معنای مشخص کردن یا به عهدهگذاشتن یک وظیفه برای شخصی دیگر است. در استفاده از این واژه، رعایت چند نکته نگارشی و قواعدی مهم است:
با رعایت این نکات میتوان در استفاده از "تکلیف کردن" دقت بیشتری داشت و جملات صحیحتری خلق کرد. | ||
واژه | تکلیف کردن | ||
معادل ابجد | 814 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تکلیف کردن | ||
پخش صوت |
- 1 بگردن گذاشتن کاري سخت را کلمه "تکلیف کردن" در زبان فارسی به معنای مشخص کردن یا به عهدهگذاشتن یک وظیفه برای شخصی دیگر است. در استفاده از این واژه، رعایت چند نکته نگارشی و قواعدی مهم است: ترکیب فعل و اسم: "تکلیف" به عنوان اسم و "کردن" به عنوان فعل، این ترکیب را میسازد. بنابراین در زمان نوشتار، باید به این نکته توجه کنیم که این ترکیب به معنای "انجام دادنِ تکلیف" است. صرف فعل: مانند هر فعل دیگری، ممکن است "تکلیف کردن" در زمانهای مختلف صرف شود. برای مثال: مفاهیم مرتبط: این واژه غالباً در context های آموزشی و دستوری به کار میرود. بهعنوان مثال، معلم میتواند برای دانشآموزان "تکلیف" تعیین کند. نحوه استفاده در جملات: برای ایجاد جملات صحیح با این ترکیب، میتوان به مثالهای زیر اشاره کرد: با رعایت این نکات میتوان در استفاده از "تکلیف کردن" دقت بیشتری داشت و جملات صحیحتری خلق کرد.
بعهده ء کسي گذاشتن . - 2 موظف ساختن .
1- به گردنگذاشتن
2- موظف ساختن، مجبور كردن، وادار كردن، مكلف ساختن
3- اصرار كردن، تاكيد كردن
obligate, task
ألزم، إلتزم بعمل شئ، اضطر، ملزم
متعهد و ملتزم کردن، در محظور قرار دادن، ضامن سپردن