ابنا
licenseمعنی کلمه ابنا
معنی واژه ابنا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | abna | ||
عربی | أبنا | ||
ترکی | abna | ||
فرانسوی | abna | ||
آلمانی | abna | ||
اسپانیایی | abná | ||
ایتالیایی | abna | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ابنا" یکی از نامهای جمع در زبان فارسی است که به معنای "فرزندان" یا "نسلها" به کار میرود. این واژه معمولاً در متون دینی، ادبی و تاریخی مشاهده میشود و باید در استفاده از آن به نکات زیر توجه کرد:
بهطور کلی، "ابنا" یک واژه با طبع رسمی و ادبی است که بهکارگیری درست آن میتواند به غنای متنهای ادبی و دینی کمک کند. | ||
واژه | ابنا | ||
معادل ابجد | 54 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'abnā | ||
نوع | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: ابناء، جمعِ ابن] | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ابنا | ||
پخش صوت |
- 1 جمع ابن پسران . کلمه "ابنا" یکی از نامهای جمع در زبان فارسی است که به معنای "فرزندان" یا "نسلها" به کار میرود. این واژه معمولاً در متون دینی، ادبی و تاریخی مشاهده میشود و باید در استفاده از آن به نکات زیر توجه کرد: نوع نوشتار: "ابنا" بهصورت جدا نوشته میشود و نباید در نوشتار بههمچسبانده شود. قید یا وصف: در جملاتی که "ابنا" به کار میرود، معمولاً بهعنوان اسم جمع و بهعنوان موضوع یا مفعول جملات به کار میرود. تطابق: اگر "ابنا" در جملات به کار برود، فعل و صفتها نیز باید با آن تطابق داشته باشند. به عنوان مثال: "ابنای او در سفر بودند". کاربرد: این کلمه بیشتر در متون رسمی یا ادبی به کار میرود و در مکالمات روزمره کمتر استفاده میشود. بهطور کلی، "ابنا" یک واژه با طبع رسمی و ادبی است که بهکارگیری درست آن میتواند به غنای متنهای ادبی و دینی کمک کند.
- 2 اخلاف سعد بن زيد مناف بن تميم بجز دو
پسرش کعب و عمرو . اين قبيله در ريگزار
الدهنا ء سکونت داشتند . - 3 اخلاف مهاجران
ايراني که در يمن تولد يافته اند .
- 4 در دوره ء خلافت عباسي اخلاف نخستين
طرفداران سلسله ء عباسي را (ابنا ء)
ميناميدند که مختصر (ابنا ء الدعوه)
باشد . يا ابناي انس و جن . مردمان و
پريان . يا ابناي بشر . آدمي زاد گان .
يا ابناي جنس . هم جنسان . يا ابناي
جهن . انسان و حيوان و نبات . يا ابناي
درزه . مردمان فرو مايه و دون . يا ابناي
دهر . ابنا ء (ي) روزگار يا ابناي
روزگار . - 1 مردم عالم . - 2 مردمان
همزاد و هم عصر . يا ابناي زمان .
- 1 مردم روزگار اهل روزگار خلق .
- 2 مردمان هم زاد و هم عصر .
يا ابنا ء (ي) سبيل . جمع : ابن سبيل
راهگذاران مردم کارواني که در زاد و بوم
خويش توانگر بوده و اکنون در سفر بي برگ
و درويش مانده اند . ياابنا ء (ي)
سلطنت . پسران شاه . يا ابنا ء (ي) عصر.
ابناء (ي) روزگار يا ابناء (ي) نوع .
- 1 آحاد و افراد نوعي از انواع .
- 2 مردمان . يا ابناء (ي) وطن .
هم وطنان هم ميهنان .
abna
أبنا
abna
abna
abna
abná
abna