تیره
licenseمعنی کلمه تیره
معنی واژه تیره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-صفت 2- تاريك، تار، ديجور، ظلماني، مظلم | ||
متضاد | روشن 1- اسود، سياه، سيهفام، قره، كبود، كدر، مشكي 2- ابهامآميز، مبهم 3- ايل، خاندان، طايفه، قبيله، قوم، نسل 4- جنس، گونه، نوع 5- منغص 6- مكدر، ملول، غمين، حزين، غمگين، گرفته، دژم، غمناك 7- گ | ||
انگلیسی | dark, black, murky, dim, gloomy, fuzzy, obscure, indistinct, inky, thick, cloudy, muddy, somber, overcast, nebulous, heavy, murk, lurid, turbid, sombre, caliginous, darkling, fulvous, fuscous, tawny | ||
عربی | داكن، مظلم، قاتم، معتم، غبش، كئيب، عابس الوجه، مكفهر، شرير، مبهم، خبيث، ظلام، عتمة، مكان مظلم، لون قاتم | ||
ترکی | karanlık | ||
فرانسوی | sombre | ||
آلمانی | dunkel | ||
اسپانیایی | oscuro | ||
ایتالیایی | buio | ||
مرتبط | تاریک، سیاه، تیره رنگ، ظلمانی، مشکی، سیاه رنگ، چرک و کثیف، کم نور، مبهم، افسرده، تاریکی افسرده کننده، غم افزا، پکر، کرکی، ریش ریش، خواب دار، گمنام، نامفهوم، غامض، نا معلوم، ناشنوا، درهم، معلق، غیر روشن، مرکبی، جوهری، ضخیم، غلیظ، کلفت، انبوه، ستبر، ابری، پوشیده از ابر، تیره و گرفته، سحابی، گلی، پر از گل، گل الود، چرکین، غم انگیز، محزون، سایه دار، سیر، پوشیده، شبیه سحاب، بشکل ابر، سنگین، زیاد، سخت، قوی، گران، ترسناک، کم رنگ و پریده، رنگ پریده، زننده، موحش، کدر، درهم و برهم، مه الود، زرد کمرنگ، گندم گون، سیه فام، سبزه، سبزه رو، اسمر، زرد مایل بقهوهای | ||
واژه | تیره | ||
معادل ابجد | 615 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tire | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | ( ~.) (اِ.) | ||
آواشناسی | tire | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تیره | ||
پخش صوت |
سياه و تاريک، تار و مظلم
1-صفت
2- تاريك، تار، ديجور، ظلماني، مظلم
روشن
1- اسود، سياه، سيهفام، قره، كبود، كدر، مشكي
2- ابهامآميز، مبهم
3- ايل، خاندان، طايفه، قبيله، قوم، نسل
4- جنس، گونه، نوع
5- منغص
6- مكدر، ملول، غمين، حزين، غمگين، گرفته، دژم، غمناك
7- گ
dark, black, murky, dim, gloomy, fuzzy, obscure, indistinct, inky, thick, cloudy, muddy, somber, overcast, nebulous, heavy, murk, lurid, turbid, sombre, caliginous, darkling, fulvous, fuscous, tawny
داكن، مظلم، قاتم، معتم، غبش، كئيب، عابس الوجه، مكفهر، شرير، مبهم، خبيث، ظلام، عتمة، مكان مظلم، لون قاتم
karanlık
sombre
dunkel
oscuro
buio
تاریک، سیاه، تیره رنگ، ظلمانی، مشکی، سیاه رنگ، چرک و کثیف، کم نور، مبهم، افسرده، تاریکی افسرده کننده، غم افزا، پکر، کرکی، ریش ریش، خواب دار، گمنام، نامفهوم، غامض، نا معلوم، ناشنوا، درهم، معلق، غیر روشن، مرکبی، جوهری، ضخیم، غلیظ، کلفت، انبوه، ستبر، ابری، پوشیده از ابر، تیره و گرفته، سحابی، گلی، پر از گل، گل الود، چرکین، غم انگیز، محزون، سایه دار، سیر، پوشیده، شبیه سحاب، بشکل ابر، سنگین، زیاد، سخت، قوی، گران، ترسناک، کم رنگ و پریده، رنگ پریده، زننده، موحش، کدر، درهم و برهم، مه الود، زرد کمرنگ، گندم گون، سیه فام، سبزه، سبزه رو، اسمر، زرد مایل بقهوهای