اتفاق افتادن
license
98
1667
100
معنی کلمه اتفاق افتادن
معنی واژه اتفاق افتادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | happen, fall out, occur, betide, hap, come to pass, come about, befall, chance, give, tide, fortune, to happen | ||
عربی | حدث، صادف، وقع، جد، يحدث | ||
مرتبط | رخ دادن، روی دادن، واقع شدن، تصادفا برخورد کردن، پیشامدکردن، مشاجره داشتن، خطور کردن، بانجام رسیدن، در رسیدن، فرارسیدن از، دادن، بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، کشند داشتن، جزر و مد ایجاد کردن، ثروت، بخت، شانس، طالع، دارایی | ||
واژه | اتفاق افتادن | ||
معادل ابجد | 1118 | ||
تعداد حروف | 11 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اتفاق افتادن | ||
پخش صوت |
پيش آمدن روي دادن
طاري شدن ناشي شدن وقوع يافتن
حادث گشتن واقع گرديدن .
happen, fall out, occur, betide, hap, come to pass, come about, befall, chance, give, tide, fortune, to happen
حدث، صادف، وقع، جد، يحدث
رخ دادن، روی دادن، واقع شدن، تصادفا برخورد کردن، پیشامدکردن، مشاجره داشتن، خطور کردن، بانجام رسیدن، در رسیدن، فرارسیدن از، دادن، بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، کشند داشتن، جزر و مد ایجاد کردن، ثروت، بخت، شانس، طالع، دارایی