آبدار
licenseمعنی کلمه آبدار
معنی واژه آبدار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آبكي، باطراوت، پرآب، رقيق، شاداب، مايع 2- آبدارچي، اياغچي، ساقي، شربتدار، قهوهچي 3- آبديده، برنده، تيز 4- سخت 5- تند، زننده، نيشدار 6- آبخيز، آبزا 7- رسا، روان، فصيح، گويا | ||
متضاد | بيآب، خشك | ||
انگلیسی | juicy, succulent, hydrous, aqueous, watery, humid, lush, rude, hydro-, hydr- | ||
عربی | غض، مثمر، كثير العصارة | ||
ترکی | sulu | ||
فرانسوی | juteux | ||
آلمانی | saftig | ||
اسپانیایی | jugoso | ||
ایتالیایی | succoso | ||
مرتبط | ابدار، شیرهدار، پر اب، بارانی، پرطراوت، نمناک، محتوی اب، اب، رقیق، ابکی، اشکبار، تر، ابی، مرطوب، نمدار، بخاردار، با شکوه، الکلی، پر پشت، بی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، ابزی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آبدار" در زبان فارسی به صورت زیر مورد استفاده قرار میگیرد: معنی و کاربرد:
قواعد نگارشی:
نکات دیگر:
اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا معنای این کلمه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم! | ||
واژه | آبدار | ||
معادل ابجد | 208 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'ābdār | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (ص .) | ||
آواشناسی | 'AbdAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آبدار | ||
پخش صوت |
شربت دار،ساقي ،شاداب کلمه "آبدار" در زبان فارسی به صورت زیر مورد استفاده قرار میگیرد: جدا نویسی و چسبیده نویسی: کلمه "آبدار" باید به صورت یکپارچه نوشته شود و نباید آن را به دو قسمت تقسیم کرد. علامتگذاری: اگر در جملهای از کلمه "آبدار" استفاده میشود، باید به نحو صحیح علامتگذاری گردد. برای مثال: تلفظ: کلمه "آبدار" به صورت /ˈɒb dɑːr/ تلفظ میشود، با تأکید بر بخش اول کلمه. اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا معنای این کلمه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
1- آبكي، باطراوت، پرآب، رقيق، شاداب، مايع
2- آبدارچي، اياغچي، ساقي، شربتدار، قهوهچي
3- آبديده، برنده، تيز
4- سخت
5- تند، زننده، نيشدار
6- آبخيز، آبزا
7- رسا، روان، فصيح، گويا
بيآب، خشك
juicy, succulent, hydrous, aqueous, watery, humid, lush, rude, hydro-, hydr-
غض، مثمر، كثير العصارة
sulu
juteux
saftig
jugoso
succoso
ابدار، شیرهدار، پر اب، بارانی، پرطراوت، نمناک، محتوی اب، اب، رقیق، ابکی، اشکبار، تر، ابی، مرطوب، نمدار، بخاردار، با شکوه، الکلی، پر پشت، بی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، ابزیمعنی و کاربرد:
قواعد نگارشی:
نکات دیگر: