جسمانی
licenseمعنی کلمه جسمانی
معنی واژه جسمانی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | physical, bodily, corporeal, material, sensual, carnal, earthen, temporal, worldly | ||
عربی | مادي، جسدي، بدني، طبيعي، فيزيائي، جسماني، جسداني، جسدي - بدني | ||
ترکی | fiziksel | ||
فرانسوی | physique | ||
آلمانی | körperlich | ||
اسپانیایی | físico | ||
ایتالیایی | fisico | ||
مرتبط | فیزیکی، بدنی، مادی، طبیعی، دارای بدن، جسمی، دارای ماده، اساسی، اصولی، کلی، نفسانی، شهوانی، هوس ران، خون اشام، خاکی، گلی، سفالی، زمانی، موقتی، دنیوی، غیر روحانی، عرفی، این جهانی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جسمانی" به معنای مربوط به جسم یا بدن است و به طور خاص در مباحث فلسفی، پزشکی و روانشناسی به کار میرود. در اینجا به برخی نکات دستوری و نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "جسمانی" به طور مؤثر و صحیح در نوشتار و گفتار بهره برد. | ||
واژه | جسمانی | ||
معادل ابجد | 164 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | jesmāni | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به جسم) [عربی: جسمانیّ، مقابلِ روحانی] | ||
مختصات | ( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) | ||
آواشناسی | jesmAni | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جسمانی | ||
پخش صوت |
هر چيزي که به جسم منسوب شود کلمه "جسمانی" به معنای مربوط به جسم یا بدن است و به طور خاص در مباحث فلسفی، پزشکی و روانشناسی به کار میرود. در اینجا به برخی نکات دستوری و نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: نوع کلمه: "جسمانی" صفت است و به اسمهایی که به نوعی با بدن یا جسم ارتباط دارند، اطلاق میشود. مثلاً: «جسمانی و روحانی» یا «ویژگیهای جسمانی». ترکیب با اسامی: این کلمه معمولاً با اسمهایی مانند "فعالیت"، "تغذیه" یا "سلامت" به کار میرود. مثال: «فعالیتهای جسمانی» یا «تغذیه جسمانی». جنس و تعداد: این صفت به صورت مفرد و مؤنث به کار میرود و در جملات میتواند به اشکال مختلفی جملهسازی شود. مثلاً: «ویژگیهای جسمانی انسانها متفاوت است.» نوشتهکردن: در نگارش، کلمه "جسمانی" باید به درستی و با رعایت املاء صحیح نوشته شود. با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "جسمانی" به طور مؤثر و صحیح در نوشتار و گفتار بهره برد.
physical, bodily, corporeal, material, sensual, carnal, earthen, temporal, worldly
مادي، جسدي، بدني، طبيعي، فيزيائي، جسماني، جسداني، جسدي - بدني
fiziksel
physique
körperlich
físico
fisico
فیزیکی، بدنی، مادی، طبیعی، دارای بدن، جسمی، دارای ماده، اساسی، اصولی، کلی، نفسانی، شهوانی، هوس ران، خون اشام، خاکی، گلی، سفالی، زمانی، موقتی، دنیوی، غیر روحانی، عرفی، این جهانی