جمع کردن
licenseمعنی کلمه جمع کردن
معنی واژه جمع کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | collect, roll up, stack up, gather, tot, floc, sum, immobilize, add, eke, agglomerate, call up, aggregate, flock, cluster, convene, furl, gross, purse, total, constrict | ||
عربی | جمع، تجمع، جبى، إستعاد السيطرة، تراكم، جمع الكتب أو الطوابع، قبض مالا، تدفع أجرته من قبل، رب، لم، محولة أجرته على المستلم، يجمع | ||
مرتبط | وصول کردن، فراهم کردن، گرد اوردن، جمع اوری کردن، مدون کردن، اندوختن، چرخیدن، روی هم انباشتن، اندازه گرفتن، جمع شدن، گرد امدن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، بزرگ شدن، جمع بستن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن، افزودن، اضافه کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، متراکم شدن، گرد کردن، انباشتن، احضار کردن، بخاطر آوردن، تذکر دادن، متراکم ساختن، توده کردن، ازدحام کردن، بصورت گله ورمه در امدن، دسته کردن، خوشه کردن، دور هم جمع شدن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن، بزرگ کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، جیب بری کردن، تنگ کردن، منقبض کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جمع کردن" به عنوان یک فعل، به صورت زیر میتواند در جملات فارسی مورد استفاده قرار گیرد و قواعدی برای آن وجود دارد:
کاربرد درست قواعد گرامری و نگارشی به زیبایی و انسجام نوشتار شما کمک میکند. | ||
واژه | جمع کردن | ||
معادل ابجد | 387 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جمع کردن | ||
پخش صوت |
فلنجيدن گرد آوردن افزودن کلمه "جمع کردن" به عنوان یک فعل، به صورت زیر میتواند در جملات فارسی مورد استفاده قرار گیرد و قواعدی برای آن وجود دارد: فعل و مفعول: این فعل معمولاً به صورت فعل ترانزیتی (انتقالی) به کار میرود، یعنی نیاز به مفعول دارد. به عنوان مثال: فعل مجزّا و ترکیبی: "جمع کردن" میتواند به شکل مجزا (به عنوان دو واژه) یا به صورت ترکیبی (به عنوان یک واژه) استفاده شود. به عنوان مثال: زمان فعل: وابستگی زمان فعل به زمان وقوع عمل از دیگر نکات مهم است. به خصوص در زبان فارسی، باید به زمان گذشته، حال و آینده توجه کرد: حالتهای جمع: برای بیان جمع، میتوان از کلماتی مانند "کتابها" و "مقالهها" استفاده کرد. به عنوان مثال: کاربرد درست قواعد گرامری و نگارشی به زیبایی و انسجام نوشتار شما کمک میکند.
گرد کردن اندوختن
-1 گرد کردن گرد آوردن :(اموال بسيار
جمع کرد.) -2 فراهم کردن غند کردن :
((لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا
با وسيله ء نقليه حمل کنند.))
collect, roll up, stack up, gather, tot, floc, sum, immobilize, add, eke, agglomerate, call up, aggregate, flock, cluster, convene, furl, gross, purse, total, constrict
جمع، تجمع، جبى، إستعاد السيطرة، تراكم، جمع الكتب أو الطوابع، قبض مالا، تدفع أجرته من قبل، رب، لم، محولة أجرته على المستلم، يجمع
وصول کردن، فراهم کردن، گرد اوردن، جمع اوری کردن، مدون کردن، اندوختن، چرخیدن، روی هم انباشتن، اندازه گرفتن، جمع شدن، گرد امدن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، بزرگ شدن، جمع بستن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن، افزودن، اضافه کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، متراکم شدن، گرد کردن، انباشتن، احضار کردن، بخاطر آوردن، تذکر دادن، متراکم ساختن، توده کردن، ازدحام کردن، بصورت گله ورمه در امدن، دسته کردن، خوشه کردن، دور هم جمع شدن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن، بزرگ کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، جیب بری کردن، تنگ کردن، منقبض کردن