جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: فلنجيدن گرد آوردن افزودن گرد کردن اندوختن -1 گرد کردن گرد آوردن :(اموال بسيار جمع کرد.) -2 فراهم کردن غند کردن : ((لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسيله ء نقليه حمل کنند.)) collect, roll up, stack up, gather, tot, floc, sum, immobilize, add, eke, agglomerate, call up, aggregate, flock, cluster, convene, furl, gross, purse, total, constrict جمع، تجمع، جبى، إستعاد السيطرة، تراكم، جمع الكتب أو الطوابع، قبض مالا، تدفع أجرته من قبل، رب، لم، محولة أجرته على المستلم، يجمع وصول کردن، فراهم کردن، گرد اوردن، جمع اوری کردن، مدون کردن، اندوختن، چرخیدن، روی هم انباشتن، اندازه گرفتن، جمع شدن، گرد امدن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، بزرگ شدن، جمع بستن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن، افزودن، اضافه کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، متراکم شدن، گرد کردن، انباشتن، احضار کردن، بخاطر آوردن، تذکر دادن، متراکم ساختن، توده کردن، ازدحام کردن، بصورت گله ورمه در امدن، دسته کردن، خوشه کردن، دور هم جمع شدن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن، بزرگ کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، جیب بری کردن، تنگ کردن، منقبض کردن
collect|roll up , stack up , gather , tot , floc , sum , immobilize , add , eke , agglomerate , call up , aggregate , flock , cluster , convene , furl , gross , purse , total , constrict
عربی
جمع|تجمع , جبى , إستعاد السيطرة , تراكم , جمع الكتب أو الطوابع , قبض مالا , تدفع أجرته من قبل , رب , لم , محولة أجرته على المستلم , يجمع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "جمع کردن" به عنوان یک فعل، به صورت زیر میتواند در جملات فارسی مورد استفاده قرار گیرد و قواعدی برای آن وجود دارد:
فعل و مفعول: این فعل معمولاً به صورت فعل ترانزیتی (انتقالی) به کار میرود، یعنی نیاز به مفعول دارد. به عنوان مثال:
"او کتابها را جمع کرد."
فعل مجزّا و ترکیبی: "جمع کردن" میتواند به شکل مجزا (به عنوان دو واژه) یا به صورت ترکیبی (به عنوان یک واژه) استفاده شود. به عنوان مثال:
"او خیلی زود توانست کتابها را جمع کند."
"کتابها را باید جمع کرد."
زمان فعل: وابستگی زمان فعل به زمان وقوع عمل از دیگر نکات مهم است. به خصوص در زبان فارسی، باید به زمان گذشته، حال و آینده توجه کرد:
"من دیروز کتابها را جمع کردم."
"دارم کتابها را جمع میکنم."
"فردا کتابها را جمع خواهم کرد."
حالتهای جمع: برای بیان جمع، میتوان از کلماتی مانند "کتابها" و "مقالهها" استفاده کرد. به عنوان مثال:
"او مقالهها را جمع کرد."
صفت و قید: به کار بردن صفات و قیدها نیز میتواند به شفافیت و زیبایی جملات کمک کند:
"او به سرعت کتابها را جمع کرد."
کاربرد درست قواعد گرامری و نگارشی به زیبایی و انسجام نوشتار شما کمک میکند.
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: وصول کردن، فراهم کردن، گرد اوردن، جمع اوری کردن، مدون کردن، اندوختن، چرخیدن، روی هم انباشتن، اندازه گرفتن، جمع شدن، گرد امدن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، بزرگ شدن، جمع بستن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن، افزودن، اضافه کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، متراکم شدن، گرد کردن، انباشتن، احضار کردن، بخاطر آوردن، تذکر دادن، متراکم ساختن، توده کردن، ازدحام کردن، بصورت گله ورمه در امدن، دسته کردن، خوشه کردن، دور هم جمع شدن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن، بزرگ کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، جیب بری کردن، تنگ کردن، منقبض کردن