جور کردن
licenseمعنی کلمه جور کردن
معنی واژه جور کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | sort, accord, adapt, assort, concert, consort, grade, lot, suit | ||
عربی | فرز، رتب، صنف، عاشر، نظم، نوع، شكل، هذا النوع، ضرب، طريقة، أسلوب، باب، شخص، جنس | ||
مرتبط | طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن، جور درامدن، پیوستن، دمساز شدن، وفق دادن، اشتی دادن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، قبول کردن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، سازوار کردن، درست کردن، مناسب بودن، هم نشین شدن، سر یکی کردن، نمره دادن، تسطیح کردن، درجه بندی کردن، دسته بندی کردن، اصلاح نژاد کردن، بخش کردن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، خواست دادن، خواستگاری کردن، لباس دادن به | ||
واژه | جور کردن | ||
معادل ابجد | 483 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | (کَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جور کردن | ||
پخش صوت |
ستم کردن ظلم کردن .
(مصدر) يکسان کردن يکنواخت گردانيدن
چيزي را بدسته هاي شبيه و نظير
تقسيم کردن .
sort, accord, adapt, assort, concert, consort, grade, lot, suit
فرز، رتب، صنف، عاشر، نظم، نوع، شكل، هذا النوع، ضرب، طريقة، أسلوب، باب، شخص، جنس
طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن، جور درامدن، پیوستن، دمساز شدن، وفق دادن، اشتی دادن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، قبول کردن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، سازوار کردن، درست کردن، مناسب بودن، هم نشین شدن، سر یکی کردن، نمره دادن، تسطیح کردن، درجه بندی کردن، دسته بندی کردن، اصلاح نژاد کردن، بخش کردن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، خواست دادن، خواستگاری کردن، لباس دادن به