چادر
licenseمعنی کلمه چادر
معنی واژه چادر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حجاب، سرانداز، مقنعه 2- خرگاه، خيمه، سايبان، سراپرده، مظله، شادروان | ||
انگلیسی | tent, veil, tentage, chador | ||
عربی | خيمة، خباء، فسطاط، صيوان خيمة، الخيمة المخيخ، تظليل، خيم، سكن بخيمة، عسكر بخيمة | ||
ترکی | çarşaf | ||
فرانسوی | tchador | ||
آلمانی | tschador | ||
اسپانیایی | chador | ||
ایتالیایی | chador | ||
مرتبط | خیمه، چتر، سایبان، توجه، ساباط، پرده، نقاب، خمار، وسایل چادر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چادر" در زبان فارسی به معنای سرپناه یا پوشش معلق است که معمولاً از پارچه یا سایر مواد ساخته میشود. در اینجا به چند نکته گرامری و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "چادر" در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | چادر | ||
معادل ابجد | 208 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | čādor | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | ، قدیمی: čādar (اسم) [سنسکریت] | ||
مختصات | (دُ)(اِ.) | ||
آواشناسی | CAdor | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چادر | ||
پخش صوت |
پارچه اي که زنان براي پوشاندن چهره و دست و غيره بر روي همه کلمه "چادر" در زبان فارسی به معنای سرپناه یا پوشش معلق است که معمولاً از پارچه یا سایر مواد ساخته میشود. در اینجا به چند نکته گرامری و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوع کلمه: "چادر" یک نام (اسم) است و به همین دلیل میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف إليه در جملات استفاده شود. صرف و نحو: این کلمه در جملات میتواند به شکلهای مختلفی ظاهر شود: جمعسازی: جمع "چادر" به شکل "چادرها" است. مفاهیم مرتبط: ممکن است این کلمه به صورت مجازی یا ترکیبی در عبارات مختلف مانند "چادر مسافرتی" یا "چادر عشایری" استفاده شود. نحوه نوشتار: این کلمه به صورت "چادر" نوشته میشود و باید از استفاده از املای اشتباه مانند "چادَر" (با 'ر' بزرگ) خودداری کرد. با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "چادر" در نوشتههای خود استفاده کنید.
لباسها پوشند، خيمه ، سايبان، خرگاه
1- حجاب، سرانداز، مقنعه
2- خرگاه، خيمه، سايبان، سراپرده، مظله، شادروان
tent, veil, tentage, chador
خيمة، خباء، فسطاط، صيوان خيمة، الخيمة المخيخ، تظليل، خيم، سكن بخيمة، عسكر بخيمة
çarşaf
tchador
tschador
chador
chador
خیمه، چتر، سایبان، توجه، ساباط، پرده، نقاب، خمار، وسایل چادر