چاق
licenseمعنی کلمه چاق
معنی واژه چاق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پروار، تنومند، خپل، خپله، سمين، فربه، گوشتالو، مسمن، تندرست، سالم، سرحال، قبراق ، پرحجم، درشت، ضخيم ، باارزش، بزرگ، پرمايه ، كلهگنده، ثروتمند، معتبر، بااعتبار | ||
متضاد | لاغر، مردني بيمار، مريض، مريضاحوال 1- پرحجم، درشت، ضخيم 2- باارزش، بزرگ، پرمايه 3- كلهگنده، ثروتمند، معتبر، بااعتبار | ||
انگلیسی | obese, chubby, fat, overweight, fatty, pudgy, thick, beefy, podgy, tubby, massy, blubbery, fattish, lob, pursy, replete, creesh | ||
عربی | بدين، سمين، السمنة | ||
ترکی | yağ | ||
فرانسوی | graisse | ||
آلمانی | fett | ||
اسپانیایی | gordo | ||
ایتالیایی | grasso | ||
مرتبط | فربه، گوشتالو، پهن رخسار، چرب، ضخیم، چربی دار، سمین، چربی مانند، متمایل به چاق، غلیظ، کلفت، انبوه، ستبر، سفت، خمره وار، بشکل وان، وزین، جسیم، جامد، ورم کرده، حباب وار، چاق و چله، ثمین، تنگ نفس، انباشته، لبریز، پر مایه، کاملا پر، مشبع، چربی، پیه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه «چاق» به معنای پرعضله یا دارای بدن بزرگ و به اصطلاح درشت است. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر قابل توجه است:
این نکات میتواند به درک و استفاده صحیح از کلمه «چاق» کمک کند. | ||
واژه | چاق | ||
معادل ابجد | 104 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | čāq | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [ترکی] | ||
مختصات | (ص .) | ||
آواشناسی | CAq | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چاق | ||
پخش صوت |
درشت،فربه ، کلفت در زبان فارسی، کلمه «چاق» به معنای پرعضله یا دارای بدن بزرگ و به اصطلاح درشت است. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر قابل توجه است: جایگاه کلمه: کلمه «چاق» میتواند به عنوان صفت به کار رود و معمولاً قبل از اسم قرار میگیرد، مانند «پسر چاق» یا «زن چاق». صفت و موصوف: در نگارش، توجه داشته باشید که صفت (چاق) باید با موصوف (اسم) از نظر تعداد و جنس همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال: تلفظ: کلمه «چاق» به صورت «چاق» خوانده میشود و هیچ تغییر تلفظی ندارد. معانی مشابه: در برخی contexts، ممکن است واژههای مشابهی مانند «دشته» یا «فربه» هم به کار بروند، اما هر یک بار معنایی خاص دارند و لازم است با دقت انتخاب شوند. توجه به بار معنایی: هنگام استفاده از این کلمه، توجه کنید که ممکن است در برخی فرهنگها و محافل، به دلیل بار منفی میتواند توهینآمیز تلقی شود. این نکات میتواند به درک و استفاده صحیح از کلمه «چاق» کمک کند.
پروار، تنومند، خپل، خپله، سمين، فربه، گوشتالو، مسمن، تندرست، سالم، سرحال، قبراق ، پرحجم، درشت، ضخيم ، باارزش، بزرگ، پرمايه ، كلهگنده، ثروتمند، معتبر، بااعتبار
لاغر، مردني بيمار، مريض، مريضاحوال
1- پرحجم، درشت، ضخيم
2- باارزش، بزرگ، پرمايه
3- كلهگنده، ثروتمند، معتبر، بااعتبار
obese, chubby, fat, overweight, fatty, pudgy, thick, beefy, podgy, tubby, massy, blubbery, fattish, lob, pursy, replete, creesh
بدين، سمين، السمنة
yağ
graisse
fett
gordo
grasso
فربه، گوشتالو، پهن رخسار، چرب، ضخیم، چربی دار، سمین، چربی مانند، متمایل به چاق، غلیظ، کلفت، انبوه، ستبر، سفت، خمره وار، بشکل وان، وزین، جسیم، جامد، ورم کرده، حباب وار، چاق و چله، ثمین، تنگ نفس، انباشته، لبریز، پر مایه، کاملا پر، مشبع، چربی، پیه