اجازه
licenseمعنی کلمه اجازه
معنی واژه اجازه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اجازت، اذن، تجويز، دستور، رخصت 2- پروانه، تصديق، جواز، مجوز، منشور 3- فتوا | ||
انگلیسی | permission, permit, authorization, leave, authority, license, clearance, licensure, liberty, OK, okay, fiat, okey, licence | ||
عربی | إذن، رخصة، إجازة، تحليل | ||
ترکی | İzin | ||
فرانسوی | autorisation | ||
آلمانی | erlaubnis | ||
اسپانیایی | permiso | ||
ایتالیایی | autorizzazione | ||
مرتبط | اذن، پروانه، رخصت، دستور، مرخصی، جواز، اختیار، قدرت، اعتبار، نفوذ، تسلط، جواز شغل، ترخیص، ترخیص کالا از گمرک، زدودگی، برداشتن مانع، ازادی، فاعل مختاری، تصویب، حکم، حکمی، امر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اجازه" به معنای حق یا مجوز انجام کاری است و در فارسی قواعدی برای استفاده صحیح از آن وجود دارد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعدی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "اجازه" به درستی و به گونهای مؤثر در جملات خود استفاده کنید. | ||
واژه | اجازه | ||
معادل ابجد | 17 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'ejāze | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: اجازَة] ‹اجازت› | ||
آواشناسی | 'ejAze | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اجازه | ||
پخش صوت |
دستوري، اذن،رخصت کلمه "اجازه" به معنای حق یا مجوز انجام کاری است و در فارسی قواعدی برای استفاده صحیح از آن وجود دارد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعدی مربوط به این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتن: کلمه "اجازه" به صورت زیر نوشته میشود و به هیچوجه نباید با حروف اضافه یا پسوندها به گونهای تغییر کند که مفهوم آن مخدوش شود. استفاده از "اجازه" در جملات: ترکیبات و عبارات: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "اجازه" به درستی و به گونهای مؤثر در جملات خود استفاده کنید.
1- اجازت، اذن، تجويز، دستور، رخصت
2- پروانه، تصديق، جواز، مجوز، منشور
3- فتوا
permission, permit, authorization, leave, authority, license, clearance, licensure, liberty, OK, okay, fiat, okey, licence
إذن، رخصة، إجازة، تحليل
İzin
autorisation
erlaubnis
permiso
autorizzazione
اذن، پروانه، رخصت، دستور، مرخصی، جواز، اختیار، قدرت، اعتبار، نفوذ، تسلط، جواز شغل، ترخیص، ترخیص کالا از گمرک، زدودگی، برداشتن مانع، ازادی، فاعل مختاری، تصویب، حکم، حکمی، امر