چیره
licenseمعنی کلمه چیره
معنی واژه چیره
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| مترادف | پيروز، غالب، چير، فاتح، فايق، قاهر، متسلط، متغلب، مستولي، مسلط، منتصر | ||
| متضاد | مقهور | ||
| انگلیسی | dominant,victorious,bold | ||
| عربی | يتقن | ||
| ترکی | usta | ||
| فرانسوی | maître | ||
| آلمانی | meister | ||
| اسپانیایی | maestro | ||
| ایتالیایی | maestro | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چیره" در زبان فارسی به معنای غالب، مسلط یا برنده است و در متون مختلف می‌تواند به کار رود. در استفاده از این کلمه، رعایت نکات نگارشی و قواعد فارسی اهمیت دارد. در ادامه به برخی از نکات و موارد کاربردی اشاره می‌کنم:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه "چیره" به درستی و به‌موقع در نوشتار خود بهره‌برداری کنید. | ||
| واژه | چیره | ||
| معادل ابجد | 218 | ||
| تعداد حروف | 4 | ||
| تلفظ | čire | ||
| نقش دستوری | صفت | ||
| ترکیب | (صفت) ‹چیر› | ||
| مختصات | (رِ) (ص .) | ||
| آواشناسی | Cire | ||
| الگوی تکیه | WS | ||
| شمارگان هجا | 2 | ||
| منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
| نمایش تصویر | معنی چیره | ||
| پخش صوت | |||
مسلط، پيروز، غالب کلمه "چیره" در زبان فارسی به معنای غالب، مسلط یا برنده است و در متون مختلف می‌تواند به کار رود. در استفاده از این کلمه، رعایت نکات نگارشی و قواعد فارسی اهمیت دارد. در ادامه به برخی از نکات و موارد کاربردی اشاره می‌کنم: جایگاه کلمه: "چیره" معمولاً به عنوان صفت در کنار اسم‌ها به کار می‌رود. مثلاً: "درخت چیره"، "مرد چیره". مفرد و جمع: در فارسی، صفت‌ها معمولاً تنوعی از نظر جمع و مفرد دارند. "چیره" در حالت مفرد است و جمع آن "چیرگان" می‌تواند باشد. با این حال، در موارد خاص ممکن است صفت به صورت ساده و بدون تغییر برای جمع نیز به کار رود. نکات نحوی: وقتی "چیره" به عنوان صفت به کار می‌رود، در جمله به ویژگی یا خصوصیت شخص یا شیء اشاره می‌کند. اطمینان حاصل کنید که این صفت با اسم از نظر جنس و عدد تطابق داشته باشد. استعاره: "چیره" می‌تواند به شکل استعاره‌ای نیز در متون ادبی به کار رود. مثلاً در ادبیات می‌توان به عنوان نماد قدرت یا تسلط کسی بر شرایط یا وقایع استفاده کرد. با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه "چیره" به درستی و به‌موقع در نوشتار خود بهره‌برداری کنید.
پيروز، غالب، چير، فاتح، فايق، قاهر، متسلط، متغلب، مستولي، مسلط، منتصر
مقهور
dominant,victorious,bold
يتقن
usta
maître
meister
maestro
maestro
