آبرو
licenseمعنی کلمه آبرو
معنی واژه آبرو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | احترام، اعتبار، جاه، حرمت، حيثيت، شرف، عرض، عرق، عزت، قدر، منزلت، ناموس | ||
انگلیسی | honor, brow, canal, credit, effluent, eyebrow, gutter, name, prestige, reputation, runnel, honour | ||
عربی | شرف، احترم، أجل، وفى، وفى بوعده، عامل بإحترام، أضفى شرفا، نفذ، افتخر، ميز، قبل ودفع، احترام، فخر، إجلال، ماء الوجه، طهارة، سمعة حسنة، عفاف، فخارأو فخر، مقام رفيع، درجة الشرف، وسام الشرف | ||
ترکی | kaş | ||
فرانسوی | sourcil | ||
آلمانی | augenbraue | ||
اسپانیایی | ceja | ||
ایتالیایی | sopracciglio | ||
مرتبط | افتخار، شرافت، پیشانی، جبین، خط ابرو، سیما، اب رو، کاریز، مجرا، ترعه، ابراه، زه اب، مجراي فاضلاب، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، فاضل اب، نهر فرعی، گچبری هلالی بالای پنجره، حاجب، جوی، حفره، نام، اسم، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی، قدر و منزلت، حیثیت، نفوذ، شهرت، سابقه، اشتهار، نیکنامی، نهر کوچک | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آبرو" در زبان فارسی به معنای حیثیت، اعتبار و شخصیت اجتماعی فرد است. برای نوشتن صحیح و درست این کلمه و استفاده از آن در جملات، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید به درستی از کلمه "آبرو" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | آبرو | ||
معادل ابجد | 209 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'āb[e]ru | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹آبروی، آبروی› | ||
مختصات | (اِمر.) | ||
آواشناسی | 'Aberu | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آبرو | ||
پخش صوت |
راهي براي گذشتن آب باران وغيره ،آب راهه ،راه آب کلمه "آبرو" در زبان فارسی به معنای حیثیت، اعتبار و شخصیت اجتماعی فرد است. برای نوشتن صحیح و درست این کلمه و استفاده از آن در جملات، نکات زیر را در نظر داشته باشید: املای صحیح: کلمه "آبرو" با حرف "آ" در ابتدای آن نوشته میشود و باید توجه شود که املای آن به صورت "آبرو" صحیح است و نباید به صورت دیگر نوشته شود. جنس کلمه: "آبرو" یک اسم مؤنث است. بنابراین، به کار بردن صفتهای مؤنث و ضمایر مؤنث در جملات مرتبط با این کلمه الزامی است. ترکیبهای واجب: این کلمه معمولاً در ترکیبهای خاصی مانند "حفظ آبرو"، "از دست دادن آبرو"، "آبرو دار" و "آبروی کسی را بردن" به کار میرود. قواعد نگارشی: با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید به درستی از کلمه "آبرو" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
اعتبار،جاه ،شرف،ناموس،قدر،ارج،عرض
احترام، اعتبار، جاه، حرمت، حيثيت، شرف، عرض، عرق، عزت، قدر، منزلت، ناموس
honor, brow, canal, credit, effluent, eyebrow, gutter, name, prestige, reputation, runnel, honour
شرف، احترم، أجل، وفى، وفى بوعده، عامل بإحترام، أضفى شرفا، نفذ، افتخر، ميز، قبل ودفع، احترام، فخر، إجلال، ماء الوجه، طهارة، سمعة حسنة، عفاف، فخارأو فخر، مقام رفيع، درجة الشرف، وسام الشرف
kaş
sourcil
augenbraue
ceja
sopracciglio
افتخار، شرافت، پیشانی، جبین، خط ابرو، سیما، اب رو، کاریز، مجرا، ترعه، ابراه، زه اب، مجراي فاضلاب، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، فاضل اب، نهر فرعی، گچبری هلالی بالای پنجره، حاجب، جوی، حفره، نام، اسم، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی، قدر و منزلت، حیثیت، نفوذ، شهرت، سابقه، اشتهار، نیکنامی، نهر کوچک