حرکت
licenseمعنی کلمه حرکت
معنی واژه حرکت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تحرك، تكان، جنبش، قيام، نهضت ، رحلت، كوچ ، عزيمت ، سير، گردش ، اهتزاز، نوسان ، رفتار، عمل ، وول | ||
متضاد | سكون رفرم اقامت سكون | ||
انگلیسی | move, movement, motion, travel, gesture, action, locomotion, departure, stroke, progress, behavior, stir, demeanor, gest, poke, stirabout, behaviour | ||
عربی | تحرك، تنقل، لعب، أثار، نزل، باع، استقر، تجول، رحل، قنع، ضحك، قدم إقتراحا، دفع إلى الأمام، خطوة، انتقال، حركة، حركة اللاعب، يتحرك | ||
ترکی | taşınmak | ||
فرانسوی | se déplacer | ||
آلمانی | bewegen | ||
اسپانیایی | mover | ||
ایتالیایی | mossa | ||
مرتبط | اقدام، نقل مکان، تکان، تغییر مکان، سیر، پیشنهاد، ژست، سفر، مسافرت، جهانگردی، اشاره، قیافه، وضع، کنش، بازی، تحرک، نقل و انتقال، نقل و انقال نیرو بوسیلهحرکت، عزیمت، انحراف، کوچ، فراق، مرگ، ضربه، ضرب، ضربت، لطمه، پیشرفت، ترقی، جریان، تکامل، پیش روی، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، فعالیت، کار نمایان، فشار با نوک انگشت، بهم زدن اتش بخاری، اماس، غذایی شبیه اش جو، جنب وجوش، اش جو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «حرکت» در زبان فارسی به معنای جابجایی یا تغییر مکان است و در جملات مختلف به کار میرود. در ادامه به چند نکته و قاعده نگارشی مربوط به این کلمه و کاربرد آن اشاره میشود: ۱. استفاده صحیح: کلمه «حرکت» به عنوان اسم به معنای جابجایی و فعالیت جسمی استفاده میشود. مثال: «حرکت خورشید در آسمان قابل مشاهده است.»
اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا قاعده خاصی دارید، لطفاً بفرمایید! | ||
واژه | حرکت | ||
معادل ابجد | 628 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | hare(a)kat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: حرَکة، مقابلِ سکون] | ||
مختصات | (حَ رَ کَ) [ ع . حرکة ] | ||
آواشناسی | harekat | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حرکت | ||
پخش صوت |
مقابل سکون، آرام، جنبش، جنبيدن، تکان کلمه «حرکت» در زبان فارسی به معنای جابجایی یا تغییر مکان است و در جملات مختلف به کار میرود. در ادامه به چند نکته و قاعده نگارشی مربوط به این کلمه و کاربرد آن اشاره میشود: ۱. استفاده صحیح: کلمه «حرکت» به عنوان اسم به معنای جابجایی و فعالیت جسمی استفاده میشود. مثال: «حرکت خورشید در آسمان قابل مشاهده است.» اجازه جملاتی با فعل: «حرکت» میتواند در جملات فعلی نیز به کار برود. مثال: «او به سمت مقصد خود حرکت کرد.» ترکیبها و عبارات: «حرکت» میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود و عبارات جدیدی بسازد. به عنوان مثال: «حرکت آزاد»، «حرکت رفت و برگشت» و «حرکت به جلو». نکات نگارشی: اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا قاعده خاصی دارید، لطفاً بفرمایید!
تحرك، تكان، جنبش، قيام، نهضت ، رحلت، كوچ ، عزيمت ، سير، گردش ، اهتزاز، نوسان ، رفتار، عمل ، وول
سكون رفرم اقامت سكون
move, movement, motion, travel, gesture, action, locomotion, departure, stroke, progress, behavior, stir, demeanor, gest, poke, stirabout, behaviour
تحرك، تنقل، لعب، أثار، نزل، باع، استقر، تجول، رحل، قنع، ضحك، قدم إقتراحا، دفع إلى الأمام، خطوة، انتقال، حركة، حركة اللاعب، يتحرك
taşınmak
se déplacer
bewegen
mover
mossa
اقدام، نقل مکان، تکان، تغییر مکان، سیر، پیشنهاد، ژست، سفر، مسافرت، جهانگردی، اشاره، قیافه، وضع، کنش، بازی، تحرک، نقل و انتقال، نقل و انقال نیرو بوسیلهحرکت، عزیمت، انحراف، کوچ، فراق، مرگ، ضربه، ضرب، ضربت، لطمه، پیشرفت، ترقی، جریان، تکامل، پیش روی، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، فعالیت، کار نمایان، فشار با نوک انگشت، بهم زدن اتش بخاری، اماس، غذایی شبیه اش جو، جنب وجوش، اش جو