خفت
licenseمعنی کلمه خفت
معنی واژه خفت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- گره 2- محكم | ||
متضاد | ثقل | ||
انگلیسی | abasement, abuse, affront, contumely, knot, loop, opprobrium, light-mindedness, the humiliation | ||
عربی | هادئ | ||
ترکی | sessizlik | ||
فرانسوی | calme | ||
آلمانی | ruhig | ||
اسپانیایی | tranquilo | ||
ایتالیایی | tranquillo | ||
مرتبط | خواری، توهین، سوء استعمال، فحش، پرخاش، تهمت، بی حرمتی، هتاکی، رودررویی، اهانت، مشکل، غده، عقد، عقده، حلقه، پیچ، حلقه زنی، حلقه طناب، رسوایی، ننگ، زشتی، ناسزا گو، فضاحت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خفت" در زبان فارسی به معنای ذلت، ننگ یا پستی است. در اینجا به بیان قواعد و نکات نگارشی مرتبط با استفاده از این کلمه میپردازیم:
در نهایت، "خفت" واژهای است با بار معنایی سنگین که بایستی در مکانهایی به کار رود که مناسب آن مفهوم و احساس باشد. | ||
واژه | خفت | ||
معادل ابجد | 1080 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | xeft | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) گره طناب. | ||
مختصات | (خُ) (مص مر) | ||
آواشناسی | xeffat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خفت | ||
پخش صوت |
نوعي گره و حلقه کردن يک سر ريسمان کلمه "خفت" در زبان فارسی به معنای ذلت، ننگ یا پستی است. در اینجا به بیان قواعد و نکات نگارشی مرتبط با استفاده از این کلمه میپردازیم: معنی و استفاده: "خفت" معمولاً در متون ادبی و رسمی به کار میرود و میتواند به توصیف حالتی از کم(ARG) یا ذلت یا ننگ اشاره داشته باشد. نحوهی ترکیب: این کلمه میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود. مثلاً: نقشهای دستوری: "خفت" به عنوان اسم در جملهها به کار میرود. مثلاً: نحو و جملهبندی: هنگام جملهبندی باید توجه کرد که کلمه "خفت" میتواند موضوع یا مفعول جمله باشد و با فعلهای مناسب استفاده شود. در نهایت، "خفت" واژهای است با بار معنایی سنگین که بایستی در مکانهایی به کار رود که مناسب آن مفهوم و احساس باشد.
عمل خفتن
خفت کشيدن، سبکي، خفيفي، خواري
1- گره
2- محكم
ثقل
abasement, abuse, affront, contumely, knot, loop, opprobrium, light-mindedness, the humiliation
هادئ
sessizlik
calme
ruhig
tranquilo
tranquillo
خواری، توهین، سوء استعمال، فحش، پرخاش، تهمت، بی حرمتی، هتاکی، رودررویی، اهانت، مشکل، غده، عقد، عقده، حلقه، پیچ، حلقه زنی، حلقه طناب، رسوایی، ننگ، زشتی، ناسزا گو، فضاحت