خلاف
licenseمعنی کلمه خلاف
معنی واژه خلاف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اسم، ضد، عكس، مباين، نقيض، مخالف، مغاير، ناسازگار، ناساز،، تخطي، تخلف، سرپيچي ، جرم، گناه ، ناروا، ناحق ، خطا، لغزش ، دروغ، نادرست ناراست ، ناشايست ، مخالفت، اختلا | ||
متضاد | موافق، سازگار حق صواب راست شايست 1- مخالفت، اختلا | ||
انگلیسی | wrongdoing,foul,lie,misdeed | ||
عربی | على العكس من ذلك | ||
ترکی | aksine | ||
فرانسوی | contraire | ||
آلمانی | gegenteil | ||
اسپانیایی | contrario | ||
ایتالیایی | contrario | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خلاف" در زبان فارسی به معنای "برخلاف" یا "مخالف" استفاده میشود و بسته به موقعیت و ساختار جملات، قواعد خاصی دارد. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش و کاربرد صحیح کلمه "خلاف" در جملات فارسی کمک کند. | ||
واژه | خلاف | ||
معادل ابجد | 711 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xa(e)lāf | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: خِلاف] | ||
مختصات | (خِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | xalAf | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خلاف | ||
پخش صوت |
- 1 ناسازگاري - 2 آستين - 3 ناساز کلمه "خلاف" در زبان فارسی به معنای "برخلاف" یا "مخالف" استفاده میشود و بسته به موقعیت و ساختار جملات، قواعد خاصی دارد. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره میکنم: استفاده به عنوان قید: "خلاف" میتواند به عنوان یک قید در جملات به کار رود، مثلاً: "او خلاف انتظار من عمل کرد." مورد خاص برابر: "خلاف" میتواند به همراه اسمها یا عبارات دیگری استفاده شود و به معنای عدم تطابق باشد. مثلاً: "این گفته خلاف واقعیت است." استفاده در عبارات خاص: در برخی از عبارات، "خلاف" ممکن است با پیشوند یا پسوندهایی ترکیب شود، مانند "خلافکاری" که به معنای انجام دادن اقدامات نادرست یا غیرقانونی است. نکات نگارشی: توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش و کاربرد صحیح کلمه "خلاف" در جملات فارسی کمک کند.
- 4 بيهوده (باطل) - 5 پا پاد
آخشيج (ضد) - 6 نيسان نيساني
- 7 بيد از درختان
- 1 (اسم) نا سازي نا سازگاري
سرپيچي مقابل موافقت .
- 2 (صفت) ناهمتا مخالف عکس ضد
مقابل موافق يا بر خلاف ... بر عکس ضد.
- 3 ناحق دورغ . - 4 يکي از شعب فن
جدل که کيفيت ايراد حجتهاي شرعي و
دفع شبهات با ايراد براهين قطعي شناخته
شود . عملي نا شايسته که مجازاتش حبس
تکديري از ده تا (ک) روز يا غرامت تا
دويست ريال است .
مخالفت کردن، موافقت نکردن، ناسازگاري
اسم، ضد، عكس، مباين، نقيض، مخالف، مغاير، ناسازگار، ناساز،، تخطي، تخلف، سرپيچي ، جرم، گناه ، ناروا، ناحق ، خطا، لغزش ، دروغ، نادرست ناراست ، ناشايست ، مخالفت، اختلا
موافق، سازگار حق صواب راست شايست
1- مخالفت، اختلا
wrongdoing,foul,lie,misdeed
على العكس من ذلك
aksine
contraire
gegenteil
contrario
contrario