آبستن
licenseمعنی کلمه آبستن
معنی واژه آبستن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آبسته، باردار، پابماه، حامله 2- دچار، دستخوش 3- پنهان، مخفي، نهان | ||
متضاد | 1- سترون، عقيم | ||
انگلیسی | pregnant, expectant, anticipant, big, enceinte, gravid, great, heavy | ||
عربی | حامل، حبلي، حافل بالمعاني، مثقل ب، خصب، مفعم ب، ولود | ||
ترکی | hamile | ||
فرانسوی | enceinte | ||
آلمانی | schwanger | ||
اسپانیایی | embarazada | ||
ایتالیایی | incinta | ||
مرتبط | بار دار، ابسته، ابستن، در انتظار، قابل ابستنی، امیدوار، بزرگ، سترگ، با عظمت، ستبر، دارای شکم برامده، عالی، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، سنگین، سخت، قوی، گران، وزین | ||
واژه | آبستن | ||
معادل ابجد | 513 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'ābestan | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: āpustan] | ||
مختصات | (کن .) | ||
آواشناسی | 'Abestan | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آبستن | ||
پخش صوت |
هر مادينه از انسان وحيوان که بچه در شکم دارد،حامل،
حامله ،بارور،باردار،حمل برداشته
1- آبسته، باردار، پابماه، حامله
2- دچار، دستخوش
3- پنهان، مخفي، نهان
1- سترون، عقيم
pregnant, expectant, anticipant, big, enceinte, gravid, great, heavy
حامل، حبلي، حافل بالمعاني، مثقل ب، خصب، مفعم ب، ولود
hamile
enceinte
schwanger
embarazada
incinta
بار دار، ابسته، ابستن، در انتظار، قابل ابستنی، امیدوار، بزرگ، سترگ، با عظمت، ستبر، دارای شکم برامده، عالی، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، سنگین، سخت، قوی، گران، وزین