آبستن کردن
licenseمعنی کلمه آبستن کردن
معنی واژه آبستن کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | impregnate, inseminate, fecundate, knock up, lime, insemination, pregnant | ||
عربی | نقع، لقح، أخصب، شرب، ملقح، مخصب، التشريب | ||
مرتبط | ابستن کردن، اشباع کردن، لقاح کردن، تلقیح کردن، باردار کردن، پاشیدن، کاشتن، افشاندن، بارور کردن، گشنیدن، برخورد کردن، از کار انداختن، سردستی اماده کردن، بهم زدن، تحریک کردن، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، با اهک کاری سفید کردن، تلقیح | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) "آبستن کردن" به معنای باردار کردن است و در زبان فارسی به کار میرود. اما این ترکیب ممکن است در برخی متون و مکالمات رسمی به نظر ناهنجار یا غیررسمی بیاید. برای نوشتن و بهکاربردن این کلمه و ترکیبها باید چند نکته را مد نظر داشته باشید:
به طور کلی، وقتی از "آبستن کردن" استفاده میکنید، مطمئن شوید که در متن و بافت مناسب خود به کار رفته باشد و با دقت به اصول زبان و نگارش توجه کنید. | ||
واژه | آبستن کردن | ||
معادل ابجد | 787 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | ( ~. کَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آبستن کردن | ||
پخش صوت |
حامله کردن باردار کردن "آبستن کردن" به معنای باردار کردن است و در زبان فارسی به کار میرود. اما این ترکیب ممکن است در برخی متون و مکالمات رسمی به نظر ناهنجار یا غیررسمی بیاید. برای نوشتن و بهکاربردن این کلمه و ترکیبها باید چند نکته را مد نظر داشته باشید: رسمیت و غیررسمیت: اگر در متنی رسمی یا علمی مینویسید، ممکن است بهتر باشد از عبارات و واژههای رسمیتر استفاده کنید. مثلاً به جای "آبستن کردن" میتوانید از "باردار کردن" استفاده کنید. جایگاه واژه: این ترکیب معمولاً در جملات به عنوان فعل به کار میرود. بنابراین توجه کنید که در جملات خود، فعل باید به درستی با فاعل و مفعول همخوانی داشته باشد. مثلاً: "او را آبستن کرد." مناسبت استفاده: این واژه بیشتر در مباحث مربوط به زراعت و دامداری یا در متون مربوط به پزشکی و زنان به کار میرود. در مکالمات غیررسمی یا روزمره، ممکن است عبارات دیگری بیشتر رایج باشند. توجه به شرایط فرهنگی: در برخی فرهنگها، واژهها و عبارات ممکن است بار معنایی خاصی داشته باشند، بنابراین بسته به مخاطبان خود از واژهها استفاده کنید. به طور کلی، وقتی از "آبستن کردن" استفاده میکنید، مطمئن شوید که در متن و بافت مناسب خود به کار رفته باشد و با دقت به اصول زبان و نگارش توجه کنید.
القاح
impregnate, inseminate, fecundate, knock up, lime, insemination, pregnant
نقع، لقح، أخصب، شرب، ملقح، مخصب، التشريب
ابستن کردن، اشباع کردن، لقاح کردن، تلقیح کردن، باردار کردن، پاشیدن، کاشتن، افشاندن، بارور کردن، گشنیدن، برخورد کردن، از کار انداختن، سردستی اماده کردن، بهم زدن، تحریک کردن، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، با اهک کاری سفید کردن، تلقیح