آبستن کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه آبستن کردن
معنی واژه آبستن کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | impregnate, inseminate, fecundate, knock up, lime, insemination, pregnant | ||
عربی | نقع، لقح، أخصب، شرب، ملقح، مخصب، التشريب | ||
مرتبط | ابستن کردن، اشباع کردن، لقاح کردن، تلقیح کردن، باردار کردن، پاشیدن، کاشتن، افشاندن، بارور کردن، گشنیدن، برخورد کردن، از کار انداختن، سردستی اماده کردن، بهم زدن، تحریک کردن، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، با اهک کاری سفید کردن، تلقیح | ||
واژه | آبستن کردن | ||
معادل ابجد | 787 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | ( ~. کَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آبستن کردن | ||
پخش صوت |
حامله کردن باردار کردن
القاح
impregnate, inseminate, fecundate, knock up, lime, insemination, pregnant
نقع، لقح، أخصب، شرب، ملقح، مخصب، التشريب
ابستن کردن، اشباع کردن، لقاح کردن، تلقیح کردن، باردار کردن، پاشیدن، کاشتن، افشاندن، بارور کردن، گشنیدن، برخورد کردن، از کار انداختن، سردستی اماده کردن، بهم زدن، تحریک کردن، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، با اهک کاری سفید کردن، تلقیح