خواجه
licenseمعنی کلمه خواجه
معنی واژه خواجه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آغا، اخته، خصي، خواجه سرا، مقطوع النسل 2- آقا، ارباب، بزرگ، سرور، صاحب، سيد، مخدوم 3- بازرگان، تاجر، دولتمند، سوداگر، متمول | ||
متضاد | خادم | ||
انگلیسی | eunuch, wether, dignitary, vizier, boss, host, man of distinction, merchant, neuter, owner, wazir, wealthy man | ||
عربی | الخصي | ||
ترکی | hadım | ||
فرانسوی | eunuque | ||
آلمانی | eunuch | ||
اسپانیایی | eunuco | ||
ایتالیایی | eunuco | ||
مرتبط | خصی، خواجهحرمسرا، قوچ، قوچ اخته، گوسفند اخته، شخص بزرگ، وزیر، رئيس، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، میزبان، سپاه، صاحبخانه، ازدحام، مهمان دار، مرد تاجر، سودا گر، خنثی، مالک، دارنده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خواجه" در زبان فارسی معانی مختلفی دارد و بسته به کاربرد آن میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "خواجه" به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | خواجه | ||
معادل ابجد | 615 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | xāje | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) | ||
مختصات | (خا جِ) (ص .) | ||
آواشناسی | xAje | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خواجه | ||
پخش صوت |
کد خدا، رئيس خانه کلمه "خواجه" در زبان فارسی معانی مختلفی دارد و بسته به کاربرد آن میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: معنی کلمه: "خواجه" به معنای بزرگزاده، سرپرست، یا فرد محترم و دارای مقام اجتماعی است. در برخی از متون تاریخی و ادبی، این کلمه به عنوان لقبی برای اشخاص مهم نیز به کار میرود. قواعد املایی: گذر از قواعد صرف: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "خواجه" به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
1- آغا، اخته، خصي، خواجه سرا، مقطوع النسل
2- آقا، ارباب، بزرگ، سرور، صاحب، سيد، مخدوم
3- بازرگان، تاجر، دولتمند، سوداگر، متمول
خادم
eunuch, wether, dignitary, vizier, boss, host, man of distinction, merchant, neuter, owner, wazir, wealthy man
الخصي
hadım
eunuque
eunuch
eunuco
eunuco
خصی، خواجهحرمسرا، قوچ، قوچ اخته، گوسفند اخته، شخص بزرگ، وزیر، رئيس، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، میزبان، سپاه، صاحبخانه، ازدحام، مهمان دار، مرد تاجر، سودا گر، خنثی، مالک، دارنده