خود مختار
licenseمعنی کلمه خود مختار
معنی واژه خود مختار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | autonomous, autonomic, independent, self-governed | ||
عربی | مستقل، مستقل بذاته، استقلالي، متمتع بالحكم الذاتي، الإستقلال بالحكم الذاتي، واثق من نفسه | ||
مرتبط | مستقل، خودگردان، دارای حکومت مستقل، دارای زندگی مستقل، خودکاربطور غیر ارادی، ارادی، خودبخود، منسوببه دستگاه عصبی خودکار، مطلق، دارای قدرت مطلقه، سرخود | ||
واژه | خود مختار | ||
معادل ابجد | 1851 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خود مختار | ||
پخش صوت |
- 1 خود راي - 2 خود توان استان يا
بخشي از يک کشور که گرداننده و
برنامه ريز کارهاي درونمرز خويش است
(صفت) - 1 کسي که در کارهاي خود مستند
و خود راي است . - 2 ناحيه و کشوري که در
کارهاي داخلي خود استقلال گونه اي دارد
autonomous, autonomic, independent, self-governed
مستقل، مستقل بذاته، استقلالي، متمتع بالحكم الذاتي، الإستقلال بالحكم الذاتي، واثق من نفسه
مستقل، خودگردان، دارای حکومت مستقل، دارای زندگی مستقل، خودکاربطور غیر ارادی، ارادی، خودبخود، منسوببه دستگاه عصبی خودکار، مطلق، دارای قدرت مطلقه، سرخود