خوش طعم
license
98
1667
100
معنی کلمه خوش طعم
معنی واژه خوش طعم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خوش خوار، خوشگوار، خوشمزه، لذيذ | ||
متضاد | بدطعم، بدمزه | ||
انگلیسی | tasty, palatable, savory, dainty, delicious, mellow, toothsome, delicate, piquant, savoury | ||
عربی | ذو نكهة حلوة، ذو طعم حلوة، جذاب، ممتع جدا، لذيذ، حلو المذاق | ||
مرتبط | گوارا، خوش مزه، باسلیقه تهیه شده، مزه دار، با مزه، دلپذیر، مطبوع به ذائقه، لذیذ، مورد پسند، مطبوع طبع، مطبوع، خوش ریخت، چیز لذیذ، خوش خوراک، جا افتاده، مهربان، نرم، رسیده، باب دندان، دندان مز، ظریف، حساس، لطیف، لاغر، نازک بین، تند و با مزه، گزنده، گوشه دار | ||
واژه | خوش طعم | ||
معادل ابجد | 1025 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خوش طعم | ||
پخش صوت |
گوارا، لذيذ، با مزه
خوش خوار، خوشگوار، خوشمزه، لذيذ
بدطعم، بدمزه
tasty, palatable, savory, dainty, delicious, mellow, toothsome, delicate, piquant, savoury
ذو نكهة حلوة، ذو طعم حلوة، جذاب، ممتع جدا، لذيذ، حلو المذاق
گوارا، خوش مزه، باسلیقه تهیه شده، مزه دار، با مزه، دلپذیر، مطبوع به ذائقه، لذیذ، مورد پسند، مطبوع طبع، مطبوع، خوش ریخت، چیز لذیذ، خوش خوراک، جا افتاده، مهربان، نرم، رسیده، باب دندان، دندان مز، ظریف، حساس، لطیف، لاغر، نازک بین، تند و با مزه، گزنده، گوشه دار