خویشتن دار
licenseمعنی کلمه خویشتن دار
معنی واژه خویشتن دار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | باتقوا، پرواپيشه، تقواپيشه، متقي، پرهيزگار، خوددار، بردبار، شكيبا، صابر، صبور | ||
متضاد | بي تقوا، ناپرهيزگار باشكيبا، عجول، نابردبار | ||
انگلیسی | self-control | ||
عربی | تمالك النفس، جلد، ضبط النفس، التحكم الذاتي | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خویشتن دار" به معنای حفظ خود و خودداری به کار میرود و در ادبیات فارسی به عنوان نوعی از صفت و کیفیت فردی مطرح است. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعدی در مورد این واژه اشاره میکنم:
اگر سوالات خاصتری در زمینه این واژه یا دیگر مباحث زبان و نگارش دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم! | ||
واژه | خویشتن دار | ||
معادل ابجد | 1571 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | صفت | ||
مختصات | ( ~.) (ص فا.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خویشتن دار | ||
پخش صوت |
کسي که اختيار نفس خود را کلمه "خویشتن دار" به معنای حفظ خود و خودداری به کار میرود و در ادبیات فارسی به عنوان نوعی از صفت و کیفیت فردی مطرح است. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعدی در مورد این واژه اشاره میکنم: نوشتار صحیح: "خویشتن دار" به صورت جدا نوشته میشود و به معنای کسی است که خود را کنترل میکند. در نوشتار کلمات باید به این نکته توجه داشت که آنها به صورت جدا یا ترکیبی و با دقت نگارش شوند. قلمرو معنایی: این واژه معمولاً در متون ادبی و فلسفی به کار میرود و میتواند به انسانهایی اطلاق شود که در برابر خواستهها و وسوسههای نفسانی خود مقاومت میکنند. کاربرد در جملات: مترادفها: برای "خویشتن دار"، مترادفهایی مانند "کنترل کننده خود"، "خوددار" و "محتاط" نیز میتوان آورد که هر یک میتواند در بافت خود معانی خاصی داشته باشد. اگر سوالات خاصتری در زمینه این واژه یا دیگر مباحث زبان و نگارش دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
در دست دارد و از ارتکاب اعمال ناپسند
خودداري ميکند خوددار .
باتقوا، پرواپيشه، تقواپيشه، متقي، پرهيزگار، خوددار، بردبار، شكيبا، صابر، صبور
بي تقوا، ناپرهيزگار باشكيبا، عجول، نابردبار
self-control
تمالك النفس، جلد، ضبط النفس، التحكم الذاتي