خویشتن دار
license
98
1667
100
معنی کلمه خویشتن دار
معنی واژه خویشتن دار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | باتقوا، پرواپيشه، تقواپيشه، متقي، پرهيزگار، خوددار، بردبار، شكيبا، صابر، صبور | ||
متضاد | بي تقوا، ناپرهيزگار باشكيبا، عجول، نابردبار | ||
انگلیسی | self-control | ||
عربی | تمالك النفس، جلد، ضبط النفس، التحكم الذاتي | ||
واژه | خویشتن دار | ||
معادل ابجد | 1571 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | صفت | ||
مختصات | ( ~.) (ص فا.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خویشتن دار | ||
پخش صوت |
کسي که اختيار نفس خود را
در دست دارد و از ارتکاب اعمال ناپسند
خودداري ميکند خوددار .
باتقوا، پرواپيشه، تقواپيشه، متقي، پرهيزگار، خوددار، بردبار، شكيبا، صابر، صبور
بي تقوا، ناپرهيزگار باشكيبا، عجول، نابردبار
self-control
تمالك النفس، جلد، ضبط النفس، التحكم الذاتي