اختلاط
licenseمعنی کلمه اختلاط
معنی واژه اختلاط
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آميزش، معاشرت 2- آغشتن، امتزاج، تركيب 3- صحبت، گپ، گفتگو | ||
انگلیسی | mixture, conglomerate, mix, integration, synthesis, intermixture, brew, commixture, macedoine, medley, melange, welter, making | ||
عربی | خليط، مزيج، خلط، مزج، امتزاج، تمازج، نسيج من خيوط مختلفة الألوان | ||
ترکی | karıştırma | ||
فرانسوی | mélange | ||
آلمانی | mischen | ||
اسپانیایی | mezclando | ||
ایتالیایی | miscelazione | ||
مرتبط | مخلوط، ترکیب، مخلوطی، معجون، اشوره، جوش سنگ، امیزه، ائتلاف، انضمام، یک پارچگی، اتحاد عناصر مختلف اجتماع، تلفیق، پیوند، بهم پیوستگی، زد و خورد، قطعه موسیقی مختلط، امیختگی، درهم و برهمی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اختلاط" در زبان فارسی به معنای ترکیب یا آمیختن دو یا چند چیز استفاده میشود. در ادامه به بررسی قواعد نگارشی و صرفی مربوط به این کلمه میپردازیم: ۱. تعریف و معنا:
۲. شیوه نوشتار:
۳. صرف و نحو:
۴. کاربرد:
۵. نکات نگارشی:
۶. هممعنیها:
با رعایت این قواعد، استفاده از کلمه "اختلاط" میتواند به وضوح و دقت در نگارش شما کمک کند. | ||
واژه | اختلاط | ||
معادل ابجد | 1041 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'extelāt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ تِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'extelAt | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اختلاط | ||
پخش صوت |
- 1 آمچ آميزش درآميختگي خليس کلمه "اختلاط" در زبان فارسی به معنای ترکیب یا آمیختن دو یا چند چیز استفاده میشود. در ادامه به بررسی قواعد نگارشی و صرفی مربوط به این کلمه میپردازیم: با رعایت این قواعد، استفاده از کلمه "اختلاط" میتواند به وضوح و دقت در نگارش شما کمک کند.
- 2 شوريدگي - 3 همگمي
آميخته شدن ،درهم شدن
1- آميزش، معاشرت
2- آغشتن، امتزاج، تركيب
3- صحبت، گپ، گفتگو
mixture, conglomerate, mix, integration, synthesis, intermixture, brew, commixture, macedoine, medley, melange, welter, making
خليط، مزيج، خلط، مزج، امتزاج، تمازج، نسيج من خيوط مختلفة الألوان
karıştırma
mélange
mischen
mezclando
miscelazione
مخلوط، ترکیب، مخلوطی، معجون، اشوره، جوش سنگ، امیزه، ائتلاف، انضمام، یک پارچگی، اتحاد عناصر مختلف اجتماع، تلفیق، پیوند، بهم پیوستگی، زد و خورد، قطعه موسیقی مختلط، امیختگی، درهم و برهمی۱. تعریف و معنا:
۲. شیوه نوشتار:
۳. صرف و نحو:
۴. کاربرد:
۵. نکات نگارشی:
۶. هممعنیها: