درست
licenseمعنی کلمه درست
معنی واژه درست
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- راست، صحيح 2- استوار، تمام، كامل 3- تندرست، سالم 4- حق، حقيقي، صواب، واقع 5- امين، درستكار، صائب، موثق | ||
متضاد | خطا | ||
انگلیسی | right, correct, true, just, accurate, authentic, leveling, upright, valid, exact, straight, legitimate, straightforward, genuine, perfect, orthodox, trustworthy, veracious, entire, conscionable, incorrupt, indefectible, integral, plumb, even, whole, levelling, out-and-out, well-advised, sound, sock | ||
عربی | صحيحا، تماما، الي اليمين، على نحو صائب، على طول، حق، اليمين، يمين، صواب، عدل، اليد اليمنى، ضربة باليد اليمنى، صحيح، مناسب، سليم، يميني، مستقيم، أيمن، ملائم، قويم، عادل، حقيقي، مضبوط، تمام، أساسي، منصف، معافى، سوي، مصيب على صواب، أفضل، أصلح، صحح، أنصف، عرف كل التفاصيل، نظم | ||
ترکی | sağ | ||
فرانسوی | droite | ||
آلمانی | rechts | ||
اسپانیایی | bien | ||
ایتالیایی | giusto | ||
مرتبط | صحیح، بجا، درست کار، قائم، چیز درست، واقعی، حقیقی، راستین، عادل، منصفانه، منصف، بی طرف، دقیق، معتبر، قابل اعتماد، عمودی، نیکو کار، راد، قانونی، دارای اعتبار، موثر، کامل، عینی، مستقیم، صریح، مرتب، سر راست، مشروع، برحق، حلال زاده، رک، بی پرده، اصل، خالص، اصلی، تمام عیار، بی عیب، مکمل، اتم، حنیف، دارای عقیده درست، مطابق عقاید کلیسای مسیح، مطابق مرسوم، فریور، قابل اطمینان، امین، مورد اعتماد، راستگو، سراسر، دست نخورده، یکتیع، وجدانی، باوجدان، فاسد نشده، صحیح و بی عیب، درستکار کردن، عیب نکردنی، خراب نشدنی، بی کسر، مساوی، هموار، مسطح، متعادل، صاف، مجموع، همه، انجام شده، کامل سرتاسر، معقول، از روی عقل و منطق، صدا، صوت، اوا، بانگ، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، ضربه، جوراب کوتاه، ضرب، درس | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "درست" به معنای صحیح و مطابق با واقعیت میباشد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن به نکات زیر توجه کنید:
توجه به این نکات به شما کمک خواهد کرد که از کلمه "درست" به نحو صحیح و مؤثر استفاده کنید. | ||
واژه | درست | ||
معادل ابجد | 664 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | dorost | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: drust] | ||
مختصات | (دُ رُ) [ په . ] (ص .) | ||
آواشناسی | dorost | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی درست | ||
پخش صوت |
کامل، تام، تمام و غير ناقص در زبان فارسی، کلمه "درست" به معنای صحیح و مطابق با واقعیت میباشد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن به نکات زیر توجه کنید: نوشتن صحیح: کلمه "درست" به صورت «درست» نوشته میشود و لازم است واژه را با دقت تایپ کنید تا اشتباهی در نوشتار پیش نیاید. نقشها و موارد استفاده: قواعد نگارشی: توجه به این نکات به شما کمک خواهد کرد که از کلمه "درست" به نحو صحیح و مؤثر استفاده کنید.
1- راست، صحيح
2- استوار، تمام، كامل
3- تندرست، سالم
4- حق، حقيقي، صواب، واقع
5- امين، درستكار، صائب، موثق
خطا
right, correct, true, just, accurate, authentic, leveling, upright, valid, exact, straight, legitimate, straightforward, genuine, perfect, orthodox, trustworthy, veracious, entire, conscionable, incorrupt, indefectible, integral, plumb, even, whole, levelling, out-and-out, well-advised, sound, sock
صحيحا، تماما، الي اليمين، على نحو صائب، على طول، حق، اليمين، يمين، صواب، عدل، اليد اليمنى، ضربة باليد اليمنى، صحيح، مناسب، سليم، يميني، مستقيم، أيمن، ملائم، قويم، عادل، حقيقي، مضبوط، تمام، أساسي، منصف، معافى، سوي، مصيب على صواب، أفضل، أصلح، صحح، أنصف، عرف كل التفاصيل، نظم
sağ
droite
rechts
bien
giusto
صحیح، بجا، درست کار، قائم، چیز درست، واقعی، حقیقی، راستین، عادل، منصفانه، منصف، بی طرف، دقیق، معتبر، قابل اعتماد، عمودی، نیکو کار، راد، قانونی، دارای اعتبار، موثر، کامل، عینی، مستقیم، صریح، مرتب، سر راست، مشروع، برحق، حلال زاده، رک، بی پرده، اصل، خالص، اصلی، تمام عیار، بی عیب، مکمل، اتم، حنیف، دارای عقیده درست، مطابق عقاید کلیسای مسیح، مطابق مرسوم، فریور، قابل اطمینان، امین، مورد اعتماد، راستگو، سراسر، دست نخورده، یکتیع، وجدانی، باوجدان، فاسد نشده، صحیح و بی عیب، درستکار کردن، عیب نکردنی، خراب نشدنی، بی کسر، مساوی، هموار، مسطح، متعادل، صاف، مجموع، همه، انجام شده، کامل سرتاسر، معقول، از روی عقل و منطق، صدا، صوت، اوا، بانگ، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، ضربه، جوراب کوتاه، ضرب، درس