ذره
licenseمعنی کلمه ذره
معنی واژه ذره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ذر 2- مورچه | ||
انگلیسی | particle, bit, whit, speck, grain, iota, little bit, shred, jot, quantum, dust, vestige, ace, fraction, tittle, corpuscle, flyspeck, atomy, frustum, groat, little part, mammock, minim, nip, scruple, stiver, the particle | ||
عربی | جسيم، هتامة، حرف، أداة، رقاقة، ذرة عنصر، قذى، الجسيمات | ||
ترکی | parçacık | ||
فرانسوی | particule | ||
آلمانی | partikel | ||
اسپانیایی | partícula | ||
ایتالیایی | particella | ||
مرتبط | خرده، ریزه، لفظ، حرف، تکه، مته، قطعه، لقمه، سرمته، اندک، هیچ، نقطه، لکه یا خال میوه، لک، خال، دانه، غله، حبوبات، جو، دان، ایوتا، حرف نهم الفبای یونانی، پاره، سرتکه پارچه، اندازه، کمیت، مقدار، پله، میزان، غبار، گرد و خاک، خاک، خاکه، تراب، اثر، جای پا، بقایا، نشان، ردیا، اس، ذره کوچک، رتبهء اول، ستاره یا قهرمان تیمهای بازی، کسر، شکستگی، شکاف، برخه، همزه، گلبول، گویچه، تنیزه، جسمک، فضله مگس، چیز جزئی و بی اهمیت، اسکلت انسان، اتم، کوتوله، مخروط ناقص، هرم ناقص، جزء بی نهایت کوچک، سکه نقره چهار پنسی، قراضه، دم قیچی، برش، هر چیز کوچک، چکه، قطره، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، سرمازدگی، زخم زبان، دردناک بودن، چیز، محظور اخلاقی، تردید، واحد سنجش چیز جزئی، بیم، پشیز، غاز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ذره" به معنای کوچکترین واحد ماده یا نقطهای بسیار ریز است و در زبان فارسی به اشکال مختلفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این قواعد میتوانید از کلمه "ذره" بهطور مؤثر و صحیح در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | ذره | ||
معادل ابجد | 905 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | zarre | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، قید) [عربی: ذرَّة، جمع: ذَرّات] | ||
مختصات | (ذَ رِّ) [ ع . ذرة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | zarre | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ذره | ||
پخش صوت |
مور خرد، مورچه ، هر جزء غبار منتشر در هوا و جز آن کلمه "ذره" به معنای کوچکترین واحد ماده یا نقطهای بسیار ریز است و در زبان فارسی به اشکال مختلفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتن: کلمه "ذره" به همین شکل نوشته میشود و باید بهدقت تلفظ شود. حرف "ذ" بهعنوان اولین حرف کلمه، بهصورت خاص در زبان فارسی وجود دارد. حالت جمع: جمع "ذره" بهصورت "ذرّات" نوشته میشود. توجه داشته باشید که در جمع، حرف "ذ" و "ر" هر دو تکرار میشوند. استعمال در متن: "ذره" معمولاً در متون علمی، فلسفی یا poetic به کار میرود و میتواند به عنوان یک اسم نکره (نامشخص) یا معرفه (مشخص) استفاده شود. مثلاً: نگارش صحیح: در نوشتن یا تایپ کلمه "ذره"، باید به استفاده صحیح از حرف "ذ" توجه کرد، زیرا در برخی از زبانها یا کیبوردها ممکن است به اشتباه "ز" یا "ظ" استفاده شود. استفاده در عبارات و جملات: این کلمه میتواند در جملات مختلف به کار رود: با رعایت این قواعد میتوانید از کلمه "ذره" بهطور مؤثر و صحیح در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- ذر
2- مورچه
particle, bit, whit, speck, grain, iota, little bit, shred, jot, quantum, dust, vestige, ace, fraction, tittle, corpuscle, flyspeck, atomy, frustum, groat, little part, mammock, minim, nip, scruple, stiver, the particle
جسيم، هتامة، حرف، أداة، رقاقة، ذرة عنصر، قذى، الجسيمات
parçacık
particule
partikel
partícula
particella
خرده، ریزه، لفظ، حرف، تکه، مته، قطعه، لقمه، سرمته، اندک، هیچ، نقطه، لکه یا خال میوه، لک، خال، دانه، غله، حبوبات، جو، دان، ایوتا، حرف نهم الفبای یونانی، پاره، سرتکه پارچه، اندازه، کمیت، مقدار، پله، میزان، غبار، گرد و خاک، خاک، خاکه، تراب، اثر، جای پا، بقایا، نشان، ردیا، اس، ذره کوچک، رتبهء اول، ستاره یا قهرمان تیمهای بازی، کسر، شکستگی، شکاف، برخه، همزه، گلبول، گویچه، تنیزه، جسمک، فضله مگس، چیز جزئی و بی اهمیت، اسکلت انسان، اتم، کوتوله، مخروط ناقص، هرم ناقص، جزء بی نهایت کوچک، سکه نقره چهار پنسی، قراضه، دم قیچی، برش، هر چیز کوچک، چکه، قطره، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، سرمازدگی، زخم زبان، دردناک بودن، چیز، محظور اخلاقی، تردید، واحد سنجش چیز جزئی، بیم، پشیز، غاز