رابطه
license
98
1667
100
معنی کلمه رابطه
معنی واژه رابطه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ارتباط، انتساب، انس، بستگي، پيوستگي، پيوند، تماس، ربط، سروكار، نسبت، وابستگي | ||
متضاد | ضابطه | ||
انگلیسی | relation, connection, respect, relevance, nexus, bond, linkage, liaison, tie, relevancy, connexion, contingence, dash | ||
عربی | علاقة | ||
ترکی | ilişki | ||
فرانسوی | relation | ||
آلمانی | beziehung | ||
اسپانیایی | relación | ||
ایتالیایی | relazione | ||
مرتبط | وابستگی، مناسبت، خویشاوند، اتصال، پیوند، پیوستگی، احترام، حرمت، حیث، عزت، سلسله، رابطه داخلی، گروه متحد، اوراق قرضه، ضمانت، قید، زنجیر، وسیله ارتباط، بهم پیوستگی، حلقههای زنجیر، رابط، رابطه نامشروع، بستگی، کراوات، گره، بند، الزام، خط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، حرارت | ||
واژه | رابطه | ||
معادل ابجد | 217 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | rābete | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: رابطَة، مؤنثِ رابط، جمع: روابط] | ||
مختصات | (بِ طِ) [ ع . رابطة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | rAbete | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رابطه | ||
پخش صوت |
علاقه و آنچه بدان چيزي را بچيزي بندند، سلسله وار و زنجيروار
ارتباط، انتساب، انس، بستگي، پيوستگي، پيوند، تماس، ربط، سروكار، نسبت، وابستگي
ضابطه
relation, connection, respect, relevance, nexus, bond, linkage, liaison, tie, relevancy, connexion, contingence, dash
علاقة
ilişki
relation
beziehung
relación
relazione
وابستگی، مناسبت، خویشاوند، اتصال، پیوند، پیوستگی، احترام، حرمت، حیث، عزت، سلسله، رابطه داخلی، گروه متحد، اوراق قرضه، ضمانت، قید، زنجیر، وسیله ارتباط، بهم پیوستگی، حلقههای زنجیر، رابط، رابطه نامشروع، بستگی، کراوات، گره، بند، الزام، خط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، حرارت