رسمی
licenseمعنی کلمه رسمی
معنی واژه رسمی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- عرفي، قانوني 2- رايج، متداول، مرسوم 3- فاحشه، معروفه | ||
متضاد | شرعي، غيررسمي 1- تك پران | ||
انگلیسی | official,formal,solemn,starched,ceremonious,starchy | ||
عربی | رسمي، مرخص به، مقرر به، موظف عام، موظف دولة، مأمور موظف | ||
ترکی | resmi | ||
فرانسوی | officiel | ||
آلمانی | offiziell | ||
اسپانیایی | oficial | ||
ایتالیایی | ufficiale | ||
واژه | رسمی | ||
معادل ابجد | 310 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | rasmi | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به رسم) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (رَ) | ||
آواشناسی | rasmi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رسمی | ||
پخش صوت |
- 1 رستادي رستاد خوار - 2 باژ گذار
- 3 داتي آسايي (قانوني)
- 1 (صفت) منسوب و مربوط به رسم
مقابل غير رسمي . يا لباس رسمي
لباسي که در جشنها پوشند .
- 2 کسي که راتبه و مرسوم گيرد .
- 3 خدمتکار مقرب و نزديک مانند :
آبدار شرابدار جامه دارو غيره .
- 4 خراجگذار . - 5 طبق رسم
مطابق رسم : }} رسمي رفتار ميکند . {{
- 6 معمولي : }} مگر اسطرلاب شمس وزير غير
از اسطرلابهاي رسمي است که ما ميدانيم ک{{
(امير ارسلان) .
1- عرفي، قانوني
2- رايج، متداول، مرسوم
3- فاحشه، معروفه
شرعي، غيررسمي
1- تك پران
official,formal,solemn,starched,ceremonious,starchy
رسمي، مرخص به، مقرر به، موظف عام، موظف دولة، مأمور موظف
resmi
officiel
offiziell
oficial
ufficiale