رفتار کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه رفتار کردن
معنی واژه رفتار کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | behave, act, treat, demean, handle | ||
عربی | تصرف، سلك، صادر | ||
مرتبط | درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن، عمل کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، درمان کردن، تلقی کردن، سالم کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، پست کردن، بکار بردن، دست زدن به، استعمال کردن، دسته گذاشتن | ||
واژه | رفتار کردن | ||
معادل ابجد | 1155 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رفتار کردن | ||
پخش صوت |
- 1 حرکت کردن راه رفتن :
}} چرا همي نکند بر دو چشم من رفتار {{
(حافظ) . - 2 سلوک کردن عمل کردن .
behave, act, treat, demean, handle
تصرف، سلك، صادر
درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن، عمل کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، درمان کردن، تلقی کردن، سالم کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، پست کردن، بکار بردن، دست زدن به، استعمال کردن، دسته گذاشتن