رقیب
licenseمعنی کلمه رقیب
معنی واژه رقیب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حريف، مدعي، معارض، هماورد، هم چشم 2- موكل 3- مراقب، نگهبان | ||
انگلیسی | rival, competitor, adversary, antagonist, corrival | ||
عربی | منافس، المنافس، الند، نظير، مزاحم، نافس، زاحم، بارى، ضارع، جارى، ند، متنافس، منافسة | ||
ترکی | yarışmacı | ||
فرانسوی | concurrent | ||
آلمانی | wettbewerber | ||
اسپانیایی | competidor | ||
ایتالیایی | concorrente | ||
مرتبط | حریف، هم چشمی، سبقت گیر، هم چشمی کننده، سبقت جو، هم اورد، هم کار، دشمن، مخالف، خصم، مدعی، ضد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "رقیب" در زبان فارسی به معنای حریف یا کسی است که در یک مسابقه یا رقابت با دیگری در حال رقابت است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "رقیب" در جملات خود استفاده کنید. | ||
واژه | رقیب | ||
معادل ابجد | 312 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | raqib | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی، جمع: رقباء] | ||
مختصات | (رَ قِ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | raqib | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رقیب | ||
پخش صوت |
نگهبان، حارس، حافظ، پاسبان کلمه "رقیب" در زبان فارسی به معنای حریف یا کسی است که در یک مسابقه یا رقابت با دیگری در حال رقابت است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، نکات زیر را مد نظر قرار دهید: تلفظ: کلمه "رقیب" به صورت [ra-ɢiːb] تلفظ میشود. توجه به تلفظ درست آن اهمیت دارد. نحو و ساختار جملات: جمعسازی: جمع کلمه "رقیب" "رقبا" است، که به معنای چندین رقیب میباشد. به عنوان مثال: "رقبا در این مسابقه حاضر شدند." قید و نقشهای دیگر: کلمه "رقیب" میتواند در نقشهای مختلفی در جمله به کار رود، مانند مفعول، فاعل و... نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "رقیب" در جملات خود استفاده کنید.
1- حريف، مدعي، معارض، هماورد، هم چشم
2- موكل
3- مراقب، نگهبان
rival, competitor, adversary, antagonist, corrival
منافس، المنافس، الند، نظير، مزاحم، نافس، زاحم، بارى، ضارع، جارى، ند، متنافس، منافسة
yarışmacı
concurrent
wettbewerber
competidor
concorrente
حریف، هم چشمی، سبقت گیر، هم چشمی کننده، سبقت جو، هم اورد، هم کار، دشمن، مخالف، خصم، مدعی، ضد