روغن
licenseمعنی کلمه روغن
معنی واژه روغن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پيه، چربي، دهن، زيت 2- مرهم | ||
انگلیسی | oil, grease, lubricant, butter, ghee, ointment, unguent, unction | ||
عربی | زيت، نفط، بترول، مادة زيتية القوام، لون زيتي، كلام متملق، لوحة بالألوان الزيتية، دهن، رشا، شحم، غير الزيت، زيتي | ||
ترکی | yağ | ||
فرانسوی | huile | ||
آلمانی | Öl | ||
اسپانیایی | aceite | ||
ایتالیایی | olio | ||
مرتبط | نفت، چربی، مواد نفتی، رنگ روغنی، گریس، چاپلوسی، روغن اتومبیل، مداهنه، چرب کننده، کره، روغن زرد، کره مالیدن روی، کره اب کرده، پماد، خمیر، تدهین، مرهم گذاری، روغن مالی، چرب زبانی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "روغن" در زبان فارسی به معنای مایعی چرب و معمولاً خوراکی است که از دانهها یا میوهها استخراج میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر میتواند مفید باشد:
توجه به این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر این کلمه کمک کند. | ||
واژه | روغن | ||
معادل ابجد | 1256 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | ro[w]qan | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: rōvn, rōyn] | ||
مختصات | (رُ غَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | rowqan | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی روغن | ||
پخش صوت |
ماده اي چرب از کره يا دنبه يا پيه گاو و گوسفند و يا کلمه "روغن" در زبان فارسی به معنای مایعی چرب و معمولاً خوراکی است که از دانهها یا میوهها استخراج میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر میتواند مفید باشد: املا: کلمه "روغن" بهصورت صحیح و بدون هیچگونه تغییر یا اشتباهی باید نوشته شود. نقطهگذاری: معمولاً این کلمه به تنهایی و در جملات استفاده میشود و همانطور که هر کلمهای دیگر باید در جای مناسب خود قرار گیرد، این کلمه نیز باید به درستی در برابر سایر اجزاء جمله قرار گیرد. توافق با فعل: در استفاده از کلمه "روغن" به عنوان موضوع یا مفعول در جملات، باید توجه داشت که فعلهای مربوطه با آن همخوانی داشته باشند. مثلاً: استفاده صحیح در اصطلاحات: استفاده درست از این کلمه در اصطلاحات و عبارات مختلف اهمیت دارد. مثلاً: جایگاه معنایی: در جملات باید مفهوم دقیق کلمه را در نظر گرفت، مثلاً "روغن" میتواند به نوع خاصی از روغن اشاره کند، لذا باید مشخص کرد که به کدام روغن اشاره داریم. توجه به این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر این کلمه کمک کند.
از دانه هاي نباتي و امثال آن بگيرند
1- پيه، چربي، دهن، زيت
2- مرهم
oil, grease, lubricant, butter, ghee, ointment, unguent, unction
زيت، نفط، بترول، مادة زيتية القوام، لون زيتي، كلام متملق، لوحة بالألوان الزيتية، دهن، رشا، شحم، غير الزيت، زيتي
yağ
huile
Öl
aceite
olio
نفت، چربی، مواد نفتی، رنگ روغنی، گریس، چاپلوسی، روغن اتومبیل، مداهنه، چرب کننده، کره، روغن زرد، کره مالیدن روی، کره اب کرده، پماد، خمیر، تدهین، مرهم گذاری، روغن مالی، چرب زبانی