زمین
licenseمعنی کلمه زمین
معنی واژه زمین
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ارض، اقليم، بوم، سرزمين، مرزوبوم 2- حد، مرز 3- تراب، ثري، خاك، گل 4- بر، خشكي 5- ملك | ||
انگلیسی | land, ground, earth, field, soil, terrain, globe, territory, terrene, acre, glebe, domain, vale, zone, the earth | ||
عربی | أرض، قطعة أرض، بلد، يابسة، منطقة، بر، دولة، تهبط الطائرة، قطر، تهبط، تحط، نزل إلي اليابسة، هبط على سطح القمر، صاد، ترسو السفينة عند الشاطئ، وقع، تهبط الطائرة إضراريا | ||
ترکی | dünya | ||
فرانسوی | la terre | ||
آلمانی | die erde | ||
اسپانیایی | la tierra | ||
ایتالیایی | la terra | ||
مرتبط | سرزمین، خشکی، خاک، دیار، زمینه، پایه، میدان، اساس، کره زمین، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین، مزرعه، رشته، عرصه، صحرا، کشور، نوع زمین، ناحیه، کره، گوی، حباب، کره خاک، قطره، قلمرو، خطه، زمین وقف، دامنه، حوزه، ملک، دایره، دره، جهان خاکی، مجرای کوچک، دنیا، بدرود، منطقه، بخش | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "زمین" در زبان فارسی از نظر قواعد نگارشی و زبانی نکات خاصی دارد که به شرح زیر است:
این نکات میتوانند در استفاده صحیح و بهجا از کلمه "زمین" در نوشتار فارسی کمک کنند. | ||
واژه | زمین | ||
معادل ابجد | 107 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | za(e)min | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: zamīk] | ||
مختصات | (زَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | zamin | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی زمین | ||
پخش صوت |
خاک، ارض، سطح کره که زير پاي ما است کلمه "زمین" در زبان فارسی از نظر قواعد نگارشی و زبانی نکات خاصی دارد که به شرح زیر است: نوشتار صحیح: کلمه "زمین" باید به همین شکل نوشته شود و از نوشتن به شکلهای نادرست و غلط اجتناب کرد. تلفظ: این کلمه به صورت "zamīn" تلفظ میشود. به جای اعرابگذاری، معمولاً در متنهای غیر رسمی، میتوان آن را به سادگی نوشت. نقش در جمله: "زمین" میتواند در جمله به عنوان اسم، فاعل، مفعول یا مکمل استفاده شود. مثلاً: جمع: جمع "زمین" به صورت "زمینها" نوشته میشود. کاربردها: مفاهیم مرتبط: کلمه "زمین" ممکن است با کلمات دیگری مثل "آسمان"، "هوا" و "محیط زیست" به کار برود و در متون ادبی، علمی و جغرافیایی بسیار مورد استفاده قرار گیرد. این نکات میتوانند در استفاده صحیح و بهجا از کلمه "زمین" در نوشتار فارسی کمک کنند.
1- ارض، اقليم، بوم، سرزمين، مرزوبوم
2- حد، مرز
3- تراب، ثري، خاك، گل
4- بر، خشكي
5- ملك
land, ground, earth, field, soil, terrain, globe, territory, terrene, acre, glebe, domain, vale, zone, the earth
أرض، قطعة أرض، بلد، يابسة، منطقة، بر، دولة، تهبط الطائرة، قطر، تهبط، تحط، نزل إلي اليابسة، هبط على سطح القمر، صاد، ترسو السفينة عند الشاطئ، وقع، تهبط الطائرة إضراريا
dünya
la terre
die erde
la tierra
la terra
سرزمین، خشکی، خاک، دیار، زمینه، پایه، میدان، اساس، کره زمین، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین، مزرعه، رشته، عرصه، صحرا، کشور، نوع زمین، ناحیه، کره، گوی، حباب، کره خاک، قطره، قلمرو، خطه، زمین وقف، دامنه، حوزه، ملک، دایره، دره، جهان خاکی، مجرای کوچک، دنیا، بدرود، منطقه، بخش