زین
licenseمعنی کلمه زین
معنی واژه زین
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بند، سرج، فتراك | ||
انگلیسی | saddle, sad | ||
عربی | سرج، صهوة الفرس، السناد، مرتفع يصل بين قمتين، مقعد دراجة، قطعة لحم من ظهر حيوان، قطعة لحم من ظهر الحيوان، أرهق، أزعج، ضايق، إمتطى صهوة حصان | ||
ترکی | eyer | ||
فرانسوی | la selle | ||
آلمانی | der sattel | ||
اسپانیایی | la silla de montar | ||
ایتالیایی | la sella | ||
مرتبط | گوشت گرده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "زین" در زبان فارسی به معانی مختلفی ممکن است به کار رود و قواعد خاص نگارشی را دارد. در اینجا به برخی از نکات و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
در نهایت، توجه به زمینههای معنایی و ادبی که "زین" در آنها به کار میرود، میتواند به درک بهتر و استفاده صحیح از این واژه کمک کند. | ||
واژه | زین | ||
معادل ابجد | 67 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | zin | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: zēn] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | zin | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی زین | ||
پخش صوت |
آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب نهند و بهنگام سواري روي آن کلمه "زین" در زبان فارسی به معانی مختلفی ممکن است به کار رود و قواعد خاص نگارشی را دارد. در اینجا به برخی از نکات و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نقش واژه: "زین" به عنوان یک اسم، معمولاً به معنای "زین سوارکاری" به کار میرود. در برخی متون ادبی، ممکن است به معنای "زینت" یا "زینت دادن" نیز استفاده شود. املا و نگارش: "زین" به صورت "زین" نوشته میشود و در بیشتر متون فارسی به شکل صحیح همینطور استفاده میشود. جملات پیوندی: زمانی که این کلمه در جملات به کار میرود، باید به قواعد پیوند و ساختار جملات توجه کرد. به عنوان مثال: نکات انشایی: اگر از "زین" در متون ادبی یا توصیفی استفاده میشود، میتوان به جنبههای زیباییشناختی آن نیز توجه کرد. برای مثال: در نهایت، توجه به زمینههای معنایی و ادبی که "زین" در آنها به کار میرود، میتواند به درک بهتر و استفاده صحیح از این واژه کمک کند.
نشينند
بند، سرج، فتراك
saddle, sad
سرج، صهوة الفرس، السناد، مرتفع يصل بين قمتين، مقعد دراجة، قطعة لحم من ظهر حيوان، قطعة لحم من ظهر الحيوان، أرهق، أزعج، ضايق، إمتطى صهوة حصان
eyer
la selle
der sattel
la silla de montar
la sella
گوشت گرده