سر رشته
licenseمعنی کلمه سر رشته
معنی واژه سر رشته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | competence, ability, skill, taste, head of the string | ||
عربی | اختصاص، كفاءة، أهلية، جدارة، تمكن | ||
مرتبط | شایستگی، صلاحیت، کفایت، لیاقت، سررشته، خبرگی، توانایی، قابلیت، استطاعت، مهارت، کاردانی، چیره دستی، استادی، ورزیدگی، طعم، سلیقه، مزه، چشایی، ذوق | ||
واژه | سر رشته | ||
معادل ابجد | 1165 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سر رشته | ||
پخش صوت |
- 1 سر نخ . - 2 روش کار طريقه عمل .
- 3 اطلاع از کاري خبرگي .
- 4 مدعا مقصود . - 5 دفتر حساب .
يا سر رشته از دست رفتن .
- 1 قدرت ضبط امور را از دست دادن .
- 2 سراسيمه و گيج شدن . - 3 ترک
کردن مهم و معامله اي . - 4 مردن .
يا سر رشته يافتن . در يافتن اساس کاري را
competence, ability, skill, taste, head of the string
اختصاص، كفاءة، أهلية، جدارة، تمكن
شایستگی، صلاحیت، کفایت، لیاقت، سررشته، خبرگی، توانایی، قابلیت، استطاعت، مهارت، کاردانی، چیره دستی، استادی، ورزیدگی، طعم، سلیقه، مزه، چشایی، ذوق