از پای در آوردن
license
98
1667
100
معنی کلمه از پای در آوردن
معنی واژه از پای در آوردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | exhaust, out -of -foot | ||
عربی | العادم، عادم، البخار المستنفد، إنطلاق البخار، استنزف، أرهق، ضنى، نهك، أنفق، فرغ كليا، استنفد، تلف خصوبة التربة، عالج موضوعا، كد | ||
مرتبط | خسته کردن، تهی کردن، نیروی چیزی را گرفتن، از پای در اوردن، تمام کردن، بادقت بحی کردن | ||
واژه | از پای در آوردن | ||
معادل ابجد | 486 | ||
تعداد حروف | 12 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی از پای در آوردن | ||
پخش صوت |
- 1 شکست دادن فرو افکندن .
- 2 کشتن از بين بردن .
exhaust, out -of -foot
العادم، عادم، البخار المستنفد، إنطلاق البخار، استنزف، أرهق، ضنى، نهك، أنفق، فرغ كليا، استنفد، تلف خصوبة التربة، عالج موضوعا، كد
خسته کردن، تهی کردن، نیروی چیزی را گرفتن، از پای در اوردن، تمام کردن، بادقت بحی کردن