سیما ء
license
98
1667
100
معنی کلمه سیما ء
معنی واژه سیما ء
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | physiognomy, aspect, appearance, features, countenance, visage, expression, mien, air, brow, lineament, sima | ||
عربی | علم الفراسة، ملامح الوجه، مظهر خارجي، صفة باطنية، في الفراسة | ||
مرتبط | فراست، قیافه شناسی، چهره، منظر، سیما شناسی، نمود، صورت، وضع، ظاهر، ظهور، پیدایش، نمایش، ظواهر، لقاء، قیافه، رخ، رخسار، رو، بیان، عبارت، ابراز، تجلی، حالت، هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، پیشانی، جبین، خط ابرو، اب رو، طرح، نشان ویژه، طرح بندی، خطوط چهره، صفات مشخصه | ||
واژه | سیما ء | ||
معادل ابجد | 111 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سیما ء | ||
پخش صوت |
- 1 نشنه - 2 نما
physiognomy, aspect, appearance, features, countenance, visage, expression, mien, air, brow, lineament, sima
علم الفراسة، ملامح الوجه، مظهر خارجي، صفة باطنية، في الفراسة
فراست، قیافه شناسی، چهره، منظر، سیما شناسی، نمود، صورت، وضع، ظاهر، ظهور، پیدایش، نمایش، ظواهر، لقاء، قیافه، رخ، رخسار، رو، بیان، عبارت، ابراز، تجلی، حالت، هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، پیشانی، جبین، خط ابرو، اب رو، طرح، نشان ویژه، طرح بندی، خطوط چهره، صفات مشخصه