ازدحام
licenseمعنی کلمه ازدحام
معنی واژه ازدحام
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اجتماع، جمعيت، جنجال، شلوغ، شلوغي، نفوس 2- شورش، غوغا، هجوم، هنگامه | ||
متضاد | خلوت | ||
انگلیسی | congestion, swarm, crowd, throng, huddle, drove, host, press, hoi polloi, hurtle, rabble, rabblement, to-do, turn-out, crowded | ||
عربی | ازدحام، احتقان، اكتظاظ | ||
ترکی | tıkanıklık | ||
فرانسوی | congestion | ||
آلمانی | stau | ||
اسپانیایی | congestión | ||
ایتالیایی | congestione | ||
مرتبط | تراکم، گرفتگی، انبوهی، جمع شدن خون یا اخلاط، گروه، دسته زیاد، گروه زنبوران، جمعیت، جماعت، شلوغی، انبوه مردم، اجتماع افراد یک تیم، درهم ریختگی، کنفرانس مخفیانه، رمه، گله، محل عبور احشام، دسته، میزبان، سپاه، صاحبخانه، مهمان دار، خانه دار، مطبوعات، فشار، پرس، چاپ، جراید، توده مردم، اراذل و اوباش، توده مردم پست، توده طبقات پست، هیاهو، اعتصاب، اعتصابگر، تولید | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ازدحام" به معنی تجمع بیش از حد افراد در یک مکان خاص است و از نظر قواعد فارسی و نگارشی نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "ازدحام" به شکل مؤثر و مناسب استفاده کرد. | ||
واژه | ازدحام | ||
معادل ابجد | 61 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'ezdehām | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ دِ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | 'ezdehAm | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ازدحام | ||
پخش صوت |
انبوهي کردن،تزاحم کلمه "ازدحام" به معنی تجمع بیش از حد افراد در یک مکان خاص است و از نظر قواعد فارسی و نگارشی نکات زیر را میتوان در نظر گرفت: نحو و ترکیب: "ازدحام" یک اسم است و معمولاً در جملات به عنوان فاعل، مفعول یا حرف پیشنیاز میآید. به عنوان مثال: قید: میتوان از قیدها و صفات برای توصیف "ازدحام" استفاده کرد. به عنوان مثال: تدبیر در استفاده: در نوشتار رسمی یا غیررسمی، باید مراقب باشید که از "ازدحام" در سیاق مناسبی استفاده شود تا مفهوم وضوح بیشتری پیدا کند. جملات توصیفی: میتوانید جملات توصیفی حول مفهوم "ازدحام" بسازید. مثلاً: همنشینی با واژههای دیگر: "ازدحام" میتواند با واژههای دیگر ترکیب شود تا معانی متفاوتی ایجاد کند. مثلاً: "ازدحام جمعیت"، "ازدحام ترافیک" و... با رعایت این نکات میتوان از کلمه "ازدحام" به شکل مؤثر و مناسب استفاده کرد.
1- اجتماع، جمعيت، جنجال، شلوغ، شلوغي، نفوس
2- شورش، غوغا، هجوم، هنگامه
خلوت
congestion, swarm, crowd, throng, huddle, drove, host, press, hoi polloi, hurtle, rabble, rabblement, to-do, turn-out, crowded
ازدحام، احتقان، اكتظاظ
tıkanıklık
congestion
stau
congestión
congestione
تراکم، گرفتگی، انبوهی، جمع شدن خون یا اخلاط، گروه، دسته زیاد، گروه زنبوران، جمعیت، جماعت، شلوغی، انبوه مردم، اجتماع افراد یک تیم، درهم ریختگی، کنفرانس مخفیانه، رمه، گله، محل عبور احشام، دسته، میزبان، سپاه، صاحبخانه، مهمان دار، خانه دار، مطبوعات، فشار، پرس، چاپ، جراید، توده مردم، اراذل و اوباش، توده مردم پست، توده طبقات پست، هیاهو، اعتصاب، اعتصابگر، تولید